دانلود
بارگیری و بارگذاری
بارگیری یا دانلود (به انگلیسی: Download)، فرآیند برداشت دادههای الکترونیکی از یک رایانه (معمولاً یک رایانه دور یا یک سرور) به رایانهٔ دیگر (معمولاً رایانه شما یا یک رایانهٔ محلی)، با مودم یا شبکه رایانهای را گویند. همچنین فرستادن بلوکی از دادهها، مانند یک پرونده، با ساختار پست اسکریپت، به دستگاه مستقلی مانند چاپگر پست اسکریپت نیز بارگیری نامیده میشود. عمل وارون فرایند فوق را بارگذاری یا آپلود (به انگلیسی: Upload) گویند.

واژههای مصوب فرهنگستان برای دانلود و آپلود به ترتیب پایینگذاری و بالاگذاری هستند. در زبان اردو به این دو کنش به ترتیب «زیراثقال» و «زِبَراثقال» میگویند.
بارگیری
کاربرد نخست این واژه در زمینهٔ رایانهها، از فعل دریافت کردن ریشه گرفته، به معنی گرفتن یک پرونده (یا بارگیری)، از یک رایانه، یک خدماتدهندهٔ وب، و یا سامانهای همانند. این واژه در گویش خیابانی و فرهنگ عامیانه، مانند واژهٔ انگلیسی آن، دانلود (Download) گفته میشود.
بارگذاری
بارگذاری، یعنی ارسال کردن یک پرونده، از رایانهای به رایانهٔ دیگر. این واژه در گویش خیابانی، مانند واژه انگلیسی آن، آپلود (Upload) گفته میشود.
زبان انگلیسی
زبان انگلیسی یکی از زبانهای هندواروپایی از شاخهٔ ژرمنی است. خود شاخهٔ ژرمنی به دو بخش شرقی و غربی تقسیم میشود و انگلیسی به ژرمنی غربی تعلق دارد. این زبان در انگلستان و جنوب شرقی اسکاتلند تکامل یافتهاست. از دیگر زبانهای شاخه ژرمنی میتوان به آلمانی، هلندی، دانمارکی، سوئدی و نروژی اشاره کرد. امروزه نزدیک به نیمی از مجموعه واژگان و دستور زبان انگلیسی از ریشهٔ ژرمنی است و نیم دیگر را وامواژهها تشکیل میدهد. بیشتر این وامواژهها از زبانهای لاتین، فرانسوی، بخشی از یونانی و دیگر زبانها وارد انگلیسی شدهاند. زبان انگلیسی باستان شباهت بسیار زیادی به زبان آلمانی باستان داشته است چون انگلیسی زبان ها عمدتاً اقوام ژرمنی بودند که از آلمان وارد بریتانیا شدند و به نوعی زبان آلمانی را می توان مادر زبان انگلیسی دانست.
به دلیل تاثیر بالای نظامی، اقتصادی، علمی، سیاسی و فرهنگی بریتانیا بر جهان پس از سدهٔ هجدهم و تاثیر ایالات متحده آمریکا از سدهٔ بیستم میلادی به این سو، این زبان در سطح جهان گسترش یافته و به عنوان زبان دوم، زبان میانجی و زبان اداری در بسیاری نقاط جهان کاربرد پیدا کردهاست.
زبان انگلیسی به عنوان زبان مادری در کشورهای انگلستان، آمریکا، کانادا، استرالیا، ایرلند، نیوزلند، آفریقای جنوبی، غنا و بسیاری کشورهای دیگر کاربرد دارد. انگلیسی امروزه از نظر تعداد گویشوَر، پس از چینی و اسپانیایی، سومین زبان جهان است. تعداد کسانی که زبان مادریشان انگلیسی است امروزه ۳۸۰ میلیون نفر است. انگلیسی در بسیاری از کشورها زبان میانجی است و مهمترین زبان دنیا در زمینههای سیاسی، اقتصادی، نظامی، صنعتی، فرهنگی و علمی در روابط بینالملل به شمار میآید.
پیشینه
انگلیسی کهن (۱۱۰۰-۴۴۹)
در قرنِ پنجم میلادی، مردمانی از سه قبیله «جوت»، «انگِل» و «ساکسون» که در «شمالغرب آلمان»، «دانمارک» و «هلند» امروزی ساکن بودند، به انگلستان یورش بردند و آن سرزمین را تصرف کردند. تا آن زمان مردم بریتانیا یا به عبارت بهتر بریتانیای روم به زبان سِلتی سخن میگفتند و البته زبان سِلتی مردم آن به دلیل ۴۰۰ سال اشغال این سرزمین توسط رومیها با لاتین آمیخته شده بود و بسیاری از واژگان لاتین در آن کاربرد داشت.
پس از اشغال بریتانیا، جوتها در جنوبِ شرقی خاک آن ساکن شدند و در تعامل با زبانهای محلی، گویش «کِنتی» را بوجود آوردند. ساکسونها هم که در جنوب و جنوبِ غربی سکنی گزیده بودند، گویش «ساکسونِ غربی» را ایجاد کردند.
اَنگلهایی که در شمال و مرکزِ انگلستان اقامت گزیده بودند، به ترتیب، گویشهای «آمبِریای شمالی» و «مِرسیایی» را بوجود آوردند. سینت بید بر این باور بود که انگلها منطقهٔ گستردهتری از خاک بریتانیا (نزدیک به تمامی خاک آن) را از آن خود کردند و نام «اِنگلند» (England) از نام همین قبیله گرفته شدهاست. واژهٔ "England" از Engla land به «معنی سرزمین انگلها» (به انگلیسی: Land of the Angles) گرفته شده و English در انگلیسی کهن Englisc بودهاست.. افزون بر قبیلههای یادشده، دستههایی از مردمان ساکن فریزیا، نیدرزاکسن، یوتلاند و جنوب سوئد نیز در آن دوران به بریتانیا آمدند.
زبان انگلیسی باستان نخستین گرفته شده از چندین گویش بود که این بازتاب کنندهٔ داشتن چندین سرچشمه برای انگلستان در عهد آنگلوساکسونها است. یکی از این گویشها، ساکسون غربی کهن بود که کم کم بر دیگر گویشها برتری یافت. رزم نامهٔ بئوولف مال همین دوران است. گمان میرود که از سدهٔ نهمِ میلادی، گویش ساکسونی، به دلیلِ سلطهٔ پادشاه آلفرد (نخستین شاهِ انگلستان که فردی از قبیلهٔ ساکسون بود)، بر دیگر گویشها برتری یافته باشد و از آن پس به عنوان زبان رسمی این کشور شناخته شده باشد.
انگلیسی باستان، از نظر گویش، بسیار متفاوت از انگلیسی امروزی است. برای نمونه، واژههای light و drought، به ترتیب بصورت «لیخت» و «دراخت» تلفظ میشد و یا جملهٔ Will you give me your jacket, good man?، چنین ادا میشد: Wilt ðu sellan me ðin clæð, godman min? در این دوره شماری واژه، از زبان لاتین، وارد انگلیسی شد که واژگانی چون: altar, mass, priest, psalm, temple, kitchen, palm, pear,... از آن جملهاند. شمار کمتری واژه هم از زبان اسکاندیناوی، بوسیلهٔ وایکینگها که از اواخر سدهٔ هشتم به بعد، کم کم یورشهایی به انگلستان نموده و بخشهایی را تصرف کرده بودند، وارد این زبان شد. از جملهٔ این واژگان، میتوان به law, take, cut, both, ill, ugly، اشاره کرد.
انگلیسیِ کهن، گنجینه واژگان غنی نداشت اما، همچون دیگر زبانهای هند و اروپایی، دستور زبان پیچیدهای داشت.
انگلیسی میانه
انگلیسی کهن یا باستان با دو دوره یورش روبرو شد. نخست از سوی سخنوران زبانهای ژرمنی شمالی، در سدهٔ هشت و نه میلادی، هنگامی که هالفن رگناسن و ایوار رگناسن شناخته شده با نام ایوار بی استخوان تصمیم برگرفتن و استعمار منطقههای شمالی جزیرههای بریتانیا گرفتند. بار دوم یورش از سوی سخنوران زبانهای رومیتبار بود. پس از تصرفِ انگلستان به وسیلهٔ نورمنها که در سال ۱۰۶۶ صورت گرفت، کم کم دگرگونی شگرفی در زبان پدید آمد. نورمن کهن در سدهٔ ۱۱ میلادی با یورش نورمنها به انگلستان به آنگلو-نورمن و پس از آن به آنگلو-فرنچ تغییر یافت و دستهٔ نویی از واژگان را وارد زبان کرد، واژگانی که در دولت و دادگاهها کاربرد داشتند.
زبان فرانسوی - به واسطهٔ حکومتِ نورمنها - زبانِ بزرگان و بلندپایگانِ جامعه، و انگلیسیِ کهن، زبانِ عوام و دونپایگان بهشمار میرفت، زبان فرانسوی اثر چشمگیری بر انگلیسی گذاشت. تا پیش از سال ۱۲۵۰، تنها ۹۵۰ واژهٔ نو، بیشتر به دلیل ارتباط انگلیسیها و فرانسویها، وارد زبان انگلیسی شد. اما ناگهان، چون فرانسویان شروع به یادگیری زبان انگلیسی نمودند و واژگانی از زبان خود را وارد زبان مقصد کردند، تعداد بیشماری واژه از زبان فرانسوی قرض گرفته شد؛ به گونهای که اکنون یک سوم واژگان زبان انگلیسی، ریشهٔ فرانسوی دارند. گسترش دامنهٔ واژگان با کمک واژههای اسکاندیناویایی و نورمنی رویدادی بود که باعث ساده تر شدن دستور زبان انگلیسی شد و این زبان را به زبانی وامگیرنده تبدیل کرد (چیزی بیش از پذیرش معمول واژههای دیگر زبانها توسط یک زبان).
گویش midland، از سدهٔ چهاردهم، یعنی زمانی که مناطق زیر پوشش این گویش، به مراکز توسعهٔ دانشگاهی، پیشرفت اقتصادی و زندگی اشرافی در انگلستان تبدیل شد، جای خود را به عنوان مهمترین گویش در این دوران، باز کرد و میدلند شرقی گویش مسلط شهر لندن شد. یکی از عواملی که موجب برتری مطلق این گویش شد؛ به گونهای که انگلیسی امروزی، تقریباً شکل تکامل یافتهٔ میدلند شرقی است، نفوذ این گویش به دستگاههای حکومتی و مکاتبههای دولتی است.
از نوشتههای پرآوازهٔ دوران انگلیسی میانه میتوان به حکایتهای کنتربری از جفری چاوسر اشاره کرد.
انگلیسی مدرن
انگلیسی مدرن با تجدیدنظر اساسی در دستگاه واژگانی و دستوری خود به زبانی بسیار سادهتر از نظر دستوری بدل شده و به سبب وامگیری بی حد و مرز از واژگان لاتینی و فرانسه و سپس یونانی، بخش عمدهای از واژگان کهن آنگلوساکسون خود از ریشهٔ ژرمنی را وانهاده و بر روی هم نسبت به زبان آلمانی، از همه جهت (آوایی، واژگانی، دستوری) چهرهٔ دیگری یافتهاست. در انگلیسی مدرن نه تنها اسم، که فعل و حرف و نیز بخش عمدهٔ حالتهای صرفی خود را از دست دادهاند و از یک زبان صرفی ترکیبگر (به انگلیسی: synthetic inflecting) به زبانی در اساس تحلیلی (به انگلیسی: analytic) بدل شدهاست.
دستهبندی و زبانهای مرتبط
زبان انگلیسی به گروه آنگلو-فریسی تعلق دارد. خود آنگلو-فریسی زیرگروهی از شاخهٔ غربی زبانهای ژرمنی و عضو زبانهای هند-اروپایی است. انگلیسی امروزی به طور مستقیم از انگلیسی میانه و خود آن به طور مستقیم از انگلیسی باستان گرفته شدهاست و انگلیسی باستان از نسل زبان نیا-ژرمنی (Proto-Germanic) است. مانند بیشتر زبانهای ژرمنی، انگلیسی به خاطر داشتن فعلهای کمکی از دیگر زبانها متمایز میشود. تقسیم فعلها به دو گروه قوی و ضعیف و نوع آواهایی که در آن به کار رفته، این زبان را از دیگر زبانهای نیا-هندواروپایی جدا میکند، به این مطلب قانون گریم گفته میشود. نزدیک ترین زبانهای زندهٔ موجود به انگلیسی عبارتند از: اسکاتس (که در اسکاتلند و بخشهایی از ایرلند شمالی صحبت میشود) و زبانهای فریسی (که در کنارههای جنوبی دریای شمال در دانمارک، هلند و آلمان صحبت میشود.)
پس از زبانهای اسکاتس و فریسی، زبانهای مرتبط با انگلیسی که نسبت دورتری دارند قرار میگیرد. این زبانهای غیر آنگلو-فریسی عبارتند از:
زبانهای ژرمنی غربی (زبان هلندی، آفریکانس، آلمانی سفلا و آلمانی علیا)
زبانهای ژرمنی شمالی (زبان سوئدی، دانمارکی، نروژی، ایسلندی و فاروئی).
به غیر از زبان اسکاتس، هیچ یک از زبانهای دیگر نسبت به انگلیسی برای دو کاربر آن قابل فهم نیست حتی با وجود اینکه در نحو، معناشناسی و واجشناسی آنها میتوان نقاط مشترک پیدا کرد. جدا قرار گرفتن جزیرههای بریتانیا باعث شده انگلیسی و اسکاتس مستقل از زبانهای ژرمنی توسعه یابند و از تاثیرها و تغییرهای آنها به دور بمانند. درنتیجه با آنکه ارتباط قوی میان زبانیهایی مانند هلندی و انگلیسی وجود دارد، بویژه با انگلیسی باستان اما این دو زبان برای کاربران آنها به صورت متقابل قابل فهم نیست.
علاوه بر جدا ماندن انگلیسی از زبانهای ژرمنی، عامل دیگری که این شکاف را بیشتر میکند وجود حجم زیادی از واژگان لاتین و فرانسه در زبان انگلیسی است که باعث شده این قدر دایرهٔ واژگان انگلیسی از زبانهای ژرمنی فاصله بگیرد. برای نمونه واژهٔ لاتین "exit«به معنی «خروج» در برابر واژهٔ هلندی»uitgang" قرار میگیرد که نزدیک به عبارت انگلیسی «out-going» است همچنین خود عبارت "outgang" نیز در انگلیسی کاربرد دارد. و یا واژهٔ فرانسوی "change" به معنی «تغییر» در برابر واژهٔ آلمانی «Änderung» قرار میگیرد که عیناً میشود «alteration, othering». و یا "movement«(فرانسوی) در برابر»Bewegung" (آلمانی) قرار میگیرد، شبیه به عبارت «be-way-ing» در انگلیسی به معنی «پیش رفتن در طول مسیر».
با وجود تمام واژههایی که انگلیسی از دیگر زبانها قرض گرفته با این حال هنوز این زبان به عنوان یک زبان ژرمنی شناخته میشود و این به دلیل ساختار و دستور زبانش است. به این ترتیب واژههایی وجود دارند که بومی نیستند ولی با دستور و قانونهای صرف و نحو ژرمنی کاربرد دارند و چنان رفتار میکنند که گمان میکنیم اینها واژههای بومی ژرمنی گرفته شده از انگلیسی باستان اند. برای نمونه فعل reduce که در انگلیسی به صورت I reduce - I reduced - I will reduce به کار میرود، از واژهٔ لاتین redūcere گرفته شدهاست اما خود واژهٔ لاتین در کاربردش به صورت redūcō - redūxī - redūcam رفتار میکند که با انگلیسی تفاوت دارد. اما در مقابل عبارت انگلیسی John's life insurance company اگر بخواهد به هلندی برگردد میشود Johns levensverzekeringsmaatschappij که به ترتیب ترجمهٔ آن چنین است: leven (life) + verzekering (insurance) + maatschappij (company). همچنین عبارت انگلیسی the company of insurance life of John در برگردان فرانسه میشود la compagnie d'assurance-vie de John. به صورت کلی در زبان انگلیسی پسوندهای دستوری که به اسم، فعل، صفت و قید افزوده میشود همگی ژرمنی اند. در انگلیسی پسوندی که به اسم میچسبد پسوند جمع معمولی است: s- و es- مانند apple - apples برابر آن در دیگر زبانها عبارت است از: در فریسی appel - appels و در هلندی appel - appels. نشان مالکیت در انگلیسی -'s و -s' است مانند Brad's hat به آلمانی Brads Hut به هلندی Brads hat. در فعلها پسوندهایی که افزوده میشوند در حال سادهٔ سوم شخص مفرد عبارتند از -s و -es مانند he stands یا he reaches در حال استمراری عبارت است از ing- با برابر هلندی ende- و برابر آلمانی -end(e) و در گذشته ساده و گذشتهٔ نقلی (ماضی نقلی) عبارت است از ed- با برابر سوئدی -ade یا -ad. مصدر فعل در انگلیسی با پیشوند to ساخته میشود مانند to drive که برابر آن در انگلیسی باستان tō drīfenne در هلندی te drijven در آلمانی سفلا to drieven و در آلمانی zu treiben میشود. قیدها در انگلیسی معمولاً با ly- به پایان میرسند که این در آلمانی به صورت lich- و در سوئدی به صورت ligt- است. صفتها و قیدهای برتر و برترین در انگلیسی با استفاده more و most یا er- و est- ساخته میشوند مانند hard/harder/hardest با برابر هلندی hard/harder/hardst. در انگلیسی امروزی تمامی پیشوندها و پسوندهایی که گفته شد آزادانه و بدون توجه به ریشهٔ واژهها بسته به کاربرد آنها به آغاز یا پایان واژهها اضافه میشوند مانند: tsunamis; communicates; to buccaneer; during; calmer; bizarrely دلیل این آزادی عمل این است که سرچشمهٔ تمام اینها به انگلیسی باستان باز میگردد. بسیاری از پسوندها و بخشهای پایانی فعل که در انگلیسی باستان وجود داشتهاند مانند -e، -a، -u، -o، -an با گذر زمان کم رنگ و در نهایت حذف شدهاند (zero or null (-Ø) affixes) و گاهی تنها تلفظ آنها باقیماند. برای نمونه جملهٔ ic singe در انگلیسی باستان به I singe تبدیل شد و درنهایت بخش پایانی در انگلیسی امروزی حذف شد I sing-Ø و به شکل «I sing» باقیماند. نمونهٔ دیگر: wē þōhton انگلیسی باستان به we thoughte(n) سپس با حذف بخش پایانی we thought-Ø به «we thought» دگرگون شد.
گسترهٔ جغرافیایی
انگلیسی، زبان مادری نزدیک به ۳۷۵ میلیون نفر در دنیا است. پس از زبان چینی ماندارین و اسپانیایی، انگلیسی سومین زبان دنیا از نظر تعداد سخنوران است. اما اگر تعداد کسانی که زبان مادری آنها انگلیسی است و آنهایی که تنها به این زبان سخن میگویند را با هم بشماریم، آنگاه میتوان گفت که انگلیسی پرکاربردترین زبان در سطح جهان است. البته اگر با مجموعهٔ زبانهای چینی مقایسه شود ممکن است که در جایگاه دوم قرار گیرد. (این بسته به این است که در دسته بندی میان گویش و زبان تفاوت در نظر بگیریم یا خیر)
برآوردها از سخنوران زبان دوم نشان دادهاست که آنها شماری میان ۴۷۰ میلیون تا بیش از یک میلیارد میتوانند داشته باشند بسته به اینکه تنها به این زبان صحبت میکنند (بدون نوشتار) یا بر آن تسلط کامل دارند. دیوید کریستال، دانشمند زبان شناس، حساب کردهاست که شمار کسانی که زبان مادریشان انگلیسی نیست از کسانی که انگلیسی زبان مادری شان است بسیار بیشتر است و این دو نسبت ۱ به ۳ دارند.
بر پایهٔ آمار سال ۲۰۰۶ کشورهای با بیشترین جمعیت سخنوران مادری انگلیسی از جمعیت بیشتر به کمتر عبارتند از: ایالات متحدهٔ آمریکا ۲۵۱ میلیون، بریتانیا ۶۱ میلیون، کانادا ۱۸٫۲ میلیون، استرالیا ۱۵٫۵ میلیون، نیجریه ۴ میلیون، ایرلند ۳٫۸ میلیون، آفریقای جنوبی ۳٫۷ میلیون و زلاندنو ۳٫۶ میلیون نفر.
همچنین کشورهایی مانند فیلیپین، نیجریه و جامائیکا دارای میلیونها سخنور با زنجیرهٔ گویشی از کریول با پایه انگلیسی تا انگلیسی استاندارد است. در میان کشورهایی که انگلیسی زبان دومشان است، هند بیشترین شمار از این گونه سخنوران را دارد (انگلیسی هندی). کریستال ادعا میکند که اگر شمار انگلیسی زبانان مادری و غیر مادری را با هم در نظر بگیریم هند نسبت به دیگر کشورها بیشترین تعداد مردمی را دارد که انگلیسی را میفهمند یا سخن میگویند.
کشورهایی که انگلیسی زبان اصلی آنها است
کشورهایی که انگلیسی زبان اصلی آنها است عبارتند از:آنگویلا، آنتیگوا و باربودا، استرالیا، باهاما، باربادوس، بلیز، برمودا، قلمرو بریتانیا در اقیانوس هند، جزایر ویرجین بریتانیا، بخش انگلیسی زبان کانادا، جزایر کیمن، دومینیکا، جزایر فالکلند، جبل طارق، گرنادا، گوآم، جزایر چنل، گویان، بخشهای انگلیسی ایرلند، جزیرهٔ من، جامائیکا، جرزی، مونتسرات، نائورو، بخش انگلیسی زبان زلاند نو، جزایر پیتکرن، سنت هلن، سنت کیتس و نویس، سنت وینسنت و گرنادینها، سنگاپور، جزایر جورجیای جنوبی و ساندویچ جنوبی، ترینیداد و توباگو، جزایر تورکس و کایکوس، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا.
در برخی کشورها انگلیسی زبان اصلی مردمانشان نیست ولی زبان کارهای اداری و مدارک رسمی آنها است. این کشورها عبارتند از: بوتسوانا، کامرون، ایالات فدرال میکرونزی، فیجی، گامبیا، غنا، هند، کنیا، کیریباتی، لسوتو، لیبریا، ماداگاسکار، مالت، جزایر مارشال، موریس، نامیبیا، نیجریه، پاکستان، پالائو، پاپوآ گینهنو، بخش انگلیسی فیلیپین، رواندا، سنت لوسیا، ساموآ، سیشل، سیرالئون، جزایر سلیمان، سریلانکا، سودان، سودان جنوبی، سوازیلند، تانزانیا، اوگاندا، زامبیا و زیمبابوه. همچنین کشورهایی وجود دارند که انگلیسی در بخشهایی از خاک آنها زبان اداری دوم (به عنوان مکمل) کاربرد دارد؛ سن اندرسی پروویدنسیا در کلمبیا و ساحل موسکیتو (Mosquito Coast) در نیکاراگوآ از این دستهاند. این گونه نفوذ زبان انگلیسی به دلیل دوران استعمار بریتانیا در این منطقهها است.
همچنین انگلیسی یکی از ۱۱ زبان رسمی در آفریقای جنوبی است. در منطقههای وابستهٔ استرالیا مانند جزیرهٔ نورفک، جزیرهٔ کریسمس و جزیرهٔ کوکوس و بخشهای متعلق به آمریکا مانند ساموآی آمریکا، گوآم، جزایر ماریانای شمالی، پورتوریکو و جزایر ویرجین و بخشهای بریتانیایی هنگ کنگ، انگلیسی زبان رسمی است.
انگلیسی زبان رسمی ایالات متحده نیست و دولت فدرال آمریکا هیچ زبان رسمی را معرفی نکردهاست ولی ۳۰ ایالت از ۵۰ ایالت آن انگلیسی را به عنوان زبان رسمی پذیرفتهاند.. در کشورهای تحت حمایت بریتانیا مانند بحرین، بنگلادش، برونئی، قبرس، مالزی و امارات متحده عربی انگلیسی زبان مهمی به شمار میرود.
دستورزبان
اسم
جدول صرف اسم در زبان انگلیسی (توضیح: اسم در زبان انگلیسی کهن، جنسیت داشت. یعنی مونث، مذکر یا خنثی بود. اسم مذکر، میتوانست با قاعده یا بی قاعده باشد)
فعل
کار یا عملی که صورت می گیرد.
قید
شرایط و نحوه عمل صورت گرفته.
صفت
کلمه ای که در باره اسم توضیحی می دهد و آن را توصیف می کند.
حرف
واژگان
واژگان انگلیسی به طور قابل توجهی در طول قرنها دگرگون شدهاست.
تعداد واژهها
بی شک تعداد واژگان انگلیسی بسیار گستردهاست و هیچ منبع رسمی مانند آنچه برای فرانسوی وجود دارد که تمام کلمات انگلیسی را پذیرفته و شمرده و ثبت کند وجود ندارد.
رایانه
رایانه یا کامپیوتر (به انگلیسی: computer) ماشینی است که از آن برای پردازش اطلاعات استفاده میشود.
نام
در زبان انگلیسی «کامپیوتر» به دستگاه خودکاری میگفتند که محاسبات ریاضی را انجام میداد. بر پایهٔ «واژهنامه ریشهیابی Barnhart Concise» واژهٔ کامپیوتر در سال ۱۶۴۶ به زبان انگلیسی وارد گردید که به معنی «شخصی که محاسبه میکند» بودهاست و سپس از سال ۱۸۹۷ به ماشینهای محاسبه مکانیکی گفته میشد. در هنگام جنگ جهانی دوم «کامپیوتر» به زنان نظامی انگلیسی و آمریکایی که کارشان محاسبه مسیرهای شلیک توپهای بزرگ جنگی به وسیله ابزار مشابهی بود، اشاره میکرد.
البته در اوایل دهه ۵۰ میلادی هنوز اصطلاح ماشین حساب (computing machines) برای معرفی این ماشینها بهکار میرفت. پس از آن عبارت کوتاهتر کامپیوتر (computer) بهجای آن بهکار گرفته شد. ورود این ماشین به ایران در اوائل دهه ۱۳۴۰ بود و در فارسی از آن زمان به آن «کامپیوتر» میگفتند. واژه رایانه در دو دهه اخیر در فارسی رایج شده است.
برابر این واژه در زبانهای دیگر حتماً همان واژه زبان انگلیسی نیست. در زبان فرانسوی واژه "ordinateur"، که به معنی «سازمانده» یا «ماشین مرتبساز» است، بهکار میرود. در اسپانیایی "ordenador" با معنایی مشابه استفاده میشود، همچنین در دیگر کشورهای اسپانیایی زبان computadora بصورت انگلیسیمآبانهای ادا میشود. در پرتغالی واژه computador بهکار میرود که از واژه computar گرفته شده و به معنای «محاسبه کردن» میباشد. در ایتالیایی واژه "calcolatore" که معنای ماشین حساب بکار میرود که بیشتر روی ویژگی حسابگری منطقی آن تاکید دارد. در سوئدی رایانه "dator" خوانده میشود که از "data" (دادهها) برگرفته شدهاست. به فنلاندی "tietokone" خوانده میشود که به معنی «ماشین اطلاعات» میباشد. اما در زبان ایسلندی توصیف شاعرانهتری بکار میرود، «tölva» که واژهایست مرکب و به معنای «زن پیشگوی شمارشگر» میباشد. در چینی رایانه «dian nao» یا «مغز برقی» خوانده میشود. در انگلیسی واژهها و تعابیر گوناگونی استفاده میشود، بهعنوان مثال دستگاه دادهپرداز («data processing machine»).
معنای واژهٔ فارسی رایانه
واژهٔ رایانه از مصدر رایانیدن ساخته شده که در فارسی میانه به شکلِ rāyēnīdan و به معنای «سنجیدن، سبک و سنگین کردن، مقایسه کردن» یا «مرتّب کردن، نظم بخشیدن و سامان دادن» بودهاست. این مصدر در زبان فارسی میانه یا همان پهلوی کاربرد فراوانی داشته و مشتقهای زیادی نیز از آن گرفته شده بوده. برایِ مصدر رایانیدن/ رایاندن در فرهنگ واژهً دهخدا چنین آمده:
رایاندن
[ دَ ] (مص) رهنمائی نمودن به بیرون. هدایت کردن. (ناظم الاطباء).
شکلِ فارسی میانهٔ این واژه rāyēnīdan بوده و اگر میخواسته به فارسی نو برسد به شکل رایانیدن/ رایاندن درمیآمده. (بسنجید با واژهیِ فارسیِ میانهیِ āgāhēnīdan که در فارسیِ نو آگاهانیدن/ آگاهاندن شدهاست).
این واژه از ریشهیِ فرضیِ ایرانیِ باستانِ –radz* است که به معنایِ «مرتّب کردن» بوده. این ریشه بهصورتِ –rad به فارسیِ باستان رسیده و به شکلِ rāy در فارسیِ میانه (پهلوی) بهکار رفته. از این ریشه ستاکهایِ حالِ و واژههایِ زیر در فارسیِ میانه و نو بهکار رفتهاند:
-ā-rādz-a*یِ ایرانیِ باستان> -ā-rāy ِ فارسی میانه که در واژهیِ آرایشِ فارسیِ نو دیده میشود.
-pati-rādz-a*یِ ایرانیِ باستان> -pē-rāy ِ فارسی میانه که در واژهیِ پیرایشِ فارسیِ نو دیده میشود؛ و
-rādz-ta*یِ ایرانیِ باستان> rāst ِ فارسی میانه که در واژهیِ راستِ فارسیِ نو دیده میشود.
این ریشهیِ ایرانی از ریشهیِ هندواروپاییِ -reĝ* به معنایِ «مرتّب کردن و نظم دادن» آمدهاست. از این ریشه در
هندی rāj-a به معنیِ «هدایتکننده، شاه» (یعنی کسی که نظم میدهد)؛
لاتینی rect-us به معنیِ «راست، مستقیم»،
فرانسه di-rect به معنیِ «راست، مستقیم»،
آلمانی richt به معنیِ «راست، مستقیم کردن» و
انگلیسی right به معنیِ «راست، مستقیم، درست»
برجای ماندهاست.
در فارسیِ نو پسوندِ -ـه (= /e/ در فارسی رسمی ایران و /a/ در فارسی رسمی افغانستان و تاجیکستان) را به ستاکِ حالِ فعلها میچسبانند تا نامِ ابزارِ آن فعلها بهدست آید (البته با این فرمول مشتقهای دیگری نیز ساخته میشود، امّا در اینجا تنها نامِ ابزار مدِّ نظر است)؛ برای نمونه از
مالـ- (یعنی ستاکِ حالِ مالیدن) + -ـه، ماله «ابزار مالیدنِ سیمان و گچِ خیس»
گیر- (یعنی ستاکِ حالِ گرفتن) + -ـه، گیره «ابزار گرفتن»
پوشـ- (یعنی ستاکِ حالِ پوشیدن) + -ـه، پوشه «ابزار پوشیدن» (خود را جایِ کاغذهایی بگذارید که پوشه را میپوشند!)
رسانـ- (یعنی ستاکِ حالِ رساندن) + -ـه، رسانه «ابزار رساندنِ اطّلاعات و برنامههایِ دیداری و شنیداری»
حاصل میگردد.
در فارسیِ نو پسوندِ -ـه (= e- یا همان a-) را به ستاکِ حالِ "رایانیدن" یعنی رایانـ- چسباندهاند تا نامِ ابزارِ این فعل ساخته شود؛ یعنی "رایانه" به معنایِ «ابزارِ نظم بخشیدن و سازماندهی (ِ دادهها)» است.
سازندگان این واژه به واژهیِ فرانسویِ این مفهوم، یعنی ordinateurتوجّه داشتهاند که در فرانسه از مصدرِ ordre«ترتیب و نظم دادن و سازمان بخشیدن» ساخته شده. به هرحال، معنادهیِ واژهیِ رایانه برایِ این دستگاه جامعتر و رساتر از کامپیوتر است. یادآور میشود که computerبه معنایِ «حسابگر» یا «مقایسهگر» است، حال آنکه کارِ این دستگاه براستی فراتر از "حساب کردن" است.
تاریخچه
در گذشته دستگاههای مختلف مکانیکی سادهای مثل خطکش محاسبه و چرتکه نیز رایانه خوانده میشدند. در برخی موارد از آنها بهعنوان رایانه قیاسی نام برده میشود. البته لازم به ذکر است که کاربرد واژهٔ رایانه آنالوگ در علوم مختلف بیش از این است که به چرتکه و خطکش محاسبه محدود شود. به طور مثال در علوم الکترونیک، مخابرات و کنترل روشی برای محاسبه مشتق و انتگرال توابع ریاضی و معادلات دیفرانسیل توسط تقویت کنندههای عملیاتی، مقاومت، سلف و خازن متداول است که به مجموعهٔ سیستم مداری «رایانهٔ قیاسی» (آنالوگ) گفته میشود. چرا که برخلاف رایانههای رقمی، اعداد را نه بهصورت اعداد در پایه دو بلکه بهصورت کمیتهای فیزیکی متناظر با آن اعداد نمایش میدهند. چیزی که امروزه از آن بهعنوان «رایانه» یاد میشود در گذشته به عنوان «رایانه رقمی (دیجیتال)» یاد میشد تا آنها را از انواع «رایانه قیاسی» جدا سازند.
به تصریح دانشنامه انگلیسی ویکیپدیا، بدیعالزمان ابوالعز بن اسماعیل بن رزاز جَزَری (درگذشتهٔ ۶۰۲ ق.) یکی از نخستین ماشینهای اتوماتا را که جد رایانههای امروزین است، ساخته بودهاست. این مهندس مکانیک مسلمان از دیاربکر در شرق آناتولی بودهاست. رایانه یکی از دو چیز برجستهای است که بشر در سدهٔ بیستم اختراع کرد. دستگاهی که بلز پاسکال در سال ۱۶۴۲ ساخت اولین تلاش در راه ساخت دستگاههای محاسب خودکار بود. پاسکال آن دستگاه را که پس از چرتکه دومیت ابزار ساخت بشر بود، برای یاری رساندن به پدرش ساخت. پدر وی حسابدار دولتی بود و با کمک این دستگاه میتوانست همه اعدادشش رقمی را با هم جمع و تفریق کند.
لایبنیتز ریاضیدان آلمانی نیز از نخستین کسانی بود که در راه ساختن یک دستگاه خودکار محاسبه کوشش کرد. او در سال ۱۶۷۱ دستگاهی برای محاسبه ساخت که کامل شدن آن تا ۱۹۶۴ به درازا کشید. همزمان در انگلستان ساموئل مورلند در سال ۱۶۷۳ دستگاهی ساخت که جمع و تفریق و ضرب میکرد.
در سدهٔ هجدهم میلادی هم تلاشهای فراوانی برای ساخت دستگاههای محاسب خودکار انجام شد که بیشترشان نافرجام بود. سرانجام در سال ۱۸۷۵ میلادی استیفن بالدوین نخستین دستگاه محاسب را که هر چهار عمل اصلی را انجام میداد، به نام خود ثبت کرد.
از جمله تلاشهای نافرجامی که در این سده صورت گرفت، مربوط به چارلز ببیج ریاضیدان انگلیسی است. وی در آغاز این سده در سال ۱۸۱۰ در اندیشهٔ ساخت دستگاهی بود که بتواند بر روی اعداد بیست و شش رقمی محاسبه انجام دهد. او بیست سال از عمرش را در راه ساخت آن صرف کرد اما در پایان آن را نیمهکاره رها کرد تا ساخت دستگاهی دیگر که خود آن را دستگاه تحلیلی مینامید آغاز کند. او میخواست دستگاهی برنامهپذیر بسازد که همه عملیاتی را که میخواستند دستگاه برروی عددها انجام دهد، قبلا برنامهشان به دستگاه داده شده باشد. قرار بود عددها و درخواست عملیات برروی آنها به یاری کارتهای سوراخدار وارد شوند. بابیچ در سال ۱۸۷۱ مرد و ساخت این دستگاه هم به پایان نرسید.
کارهای بابیچ به فراموشی سپرده شد تا این که در سال ۱۹۴۳ و در بحبوحه جنگ جهانی دوم دولت آمریکا طرحی سری برای ساخت دستگاهی را آغاز کرد که بتواند مکالمات رمزنگاریشدهٔ آلمانیها را رمزبرداری کند. این مسئولیت را شرکت آیبیام و دانشگاه هاروارد به عهده گرفتند که سرانجام به ساخت دستگاهی به نام ASCC در سال ۱۹۴۴ انجامید. این دستگاه پنج تنی که ۱۵ متر درازا و ۲٫۵ متر بلندی داشت، میتوانست تا ۷۲ عدد ۲۴ رقمی را در خود نگاه دارد و با آنها کار کند. دستگاه با نوارهای سوراخدار برنامهریزی میشد و همهٔ بخشهای آن مکانیکی یا الکترومکانیکی بود.
تعریف داده و اطلاعات
داده به آن دسته از ورودیهایی خام گفته میشود که برای پردازش به رایانه ارسال میشوند.
اطّلاعات به دادههای پردازش شده میگویند.
رایانهها چگونه کار میکنند؟
از زمان رایانههای اولیه که در سال ۱۹۴۱ ساخته شده بودند تا کنون فناوریهای دیجیتالی رشد نمودهاست، معماری فون نوِیمن یک رایانه را به چهار بخش اصلی توصیف میکند: واحد محاسبه و منطق (Arithmetic and Logic Unit یا ALU)، واحد کنترل یا حافظه، و ابزارهای ورودی و خروجی (که جمعا I/O نامیده میشود). این بخشها توسط اتصالات داخلی سیمی به نام گذرگاه (bus) با یکدیگر در پیوند هستند.
حافظه
در این سامانه، حافظه بصورت متوالی شماره گذاری شده در خانهها است، هرکدام محتوی بخش کوچکی از دادهها میباشند. دادهها ممکن است دستورالعملهایی باشند که به رایانه میگویند که چه کاری را انجام دهد باشد. خانه ممکن است حاوی اطلاعات مورد نیاز یک دستورالعمل باشد. اندازه هر خانه، وتعداد خانهها، در رایانهٔ مختلف متفاوت است، همچنین فناوریهای بکاررفته برای اجرای حافظه نیز از رایانهای به رایانه دیگر در تغییر است (از بازپخشکنندههای الکترومکانیکی تا تیوپها و فنرهای پر شده از جیوه و یا ماتریسهای ثابت مغناطیسی و در آخر ترانزیستورهای واقعی و مدار مجتمعها با میلیونها فیوز نیمه هادی یا MOSFETهایی با عملکردی شبیه ظرفیت خازنی روی یک تراشه تنها).
پردازش
واحد محاسبه و منطق یا ALU دستگاهی است که عملیات پایه مانند چهار عمل اصلی حساب (جمع و تفریق و ضرب و تقسیم)، عملیات منطقی (و، یا، نقیض)، عملیات قیاسی (برای مثال مقایسه دو بایت برای شرط برابری) و دستورات انتصابی برای مقدار دادن به یک متغیر را انجام میدهد. این واحد جائیست که «کار واقعی» در آن صورت میپذیرد.
البته CPUها به دو دسته کلی RISC و CISC تقسیم بندی میشوند. نوع اول پردازشگرهای مبتنی بر اعمال ساده هستند و نوع دوم پردازشگرهای مبتنی بر اعمال پیچیده میباشند. پردازشگرهای مبتنی بر اعمال پیچیده در واحد محاسبه و منطق خود دارای اعمال و دستوراتی بسیار فراتر از چهار عمل اصلی یا منطقی میباشند. تنوع دستورات این دسته از پردازندهها تا حدی است که توضیحات آنها خود میتواند یک کتاب با قطر متوسط ایجاد کند. پردازندههای مبتنی بر اعمال ساده اعمال بسیار کمی را پوشش میدهند و در حقیقت برای برنامهنویسی برای این پردازندهها بار نسبتاً سنگینی بر دوش برنامهنویس است. این پردازندهها تنها حاوی ۴ عمل اصلی و اعمال منطقی ریاضی و مقایسهای به علاوه چند دستور بیاهمیت دیگر میباشند. هرچند ذکر این نکته ضروری است که دستورات پیچیده نیز از ترکیب تعدادی دستور ساده تشکیل شدهاند و برای پیادهسازی این دستورات در معماریهای مختلف از پیادهسازی سختافزاری (معماری CISC) و پیادهسازی نرمافزاری (معماری RISC) استفاده میشود.
(قابل ذکر است پردازندههای اینتل از نوع پردازنده مبتنی بر اعمال پیچیده میباشند.)
واحد کنترل همچنین این مطلب را که کدامین بایت از حافظه حاوی دستورالعمل فعلی اجرا شوندهاست را تعقیب میکند، سپس به واحد محاسبه و منطق اعلام میکند که کدام عمل اجرا و از حافظه دریافت شود و نتایج به بخش اختصاص داده شده از حافظه ارسال گردد. بعد از یک بار عمل، واحد کنترل به دستورالعمل بعدی ارجاع میکند (که معمولاً در خانه حافظه بعدی قرار دارد، مگر اینکه دستورالعمل جهش دستورالعمل بعدی باشد که به رایانه اعلام میکند دستورالعمل بعدی در خانه دیگر قرار گرفتهاست).
ورودی/خروجی
بخش ورودی/خروجی (I/O) این امکان را به رایانه میدهد تا اطلاعات را از جهان بیرون تهیه و نتایج آنها را به همان جا برگرداند. محدوده فوق العاده وسیعی از دستگاههای ورودی/خروجی وجود دارد، از خانواده آشنای صفحهکلیدها، نمایشگرها، نَرمدیسک گرفته تا دستگاههای کمی غریب مانند رایابینها (webcams). (از سایر ورودی/خروجیها میتوان موشواره mouse، قلم نوری، چاپگرها (printer)، اسکنرها، انواع لوحهای فشرده(CD, DVD) را نام برد).
چیزی که تمامی دستگاههای عمومی در آن اشتراک دارند این است که آنها رمزکننده اطلاعات از نوعی به نوع دیگر که بتواند مورد استفاده سیستمهای رایانه دیجیتالی قرار گیرد، هستند. از سوی دیگر، دستگاههای خروجی آن اطلاعات به رمز شده را رمزگشایی میکنند تا کاربران آنها را دریافت نمایند. از این رو یک سیستم رایانه دیجیتالی یک نمونه از یک سامانه دادهپردازی میباشد.
دستورالعملها
هر رایانه تنها دارای یک مجموعه کم تعداد از دستورالعملهای ساده و تعریف شده میباشد. از انواع پرکاربردشان میتوان به دستورالعمل «محتوای خانه ۱۲۳ را در خانه ۴۵۶ کپی کن!»، «محتوای خانه ۶۶۶ را با محتوای خانه ۰۴۲ جمع کن، نتایج را در خانه ۰۱۳ کن!»، «اگر محتوای خانه ۹۹۹ برابر با صفر است، به دستورالعمل واقع در خانه ۳۴۵ رجوع کن!».
دستورالعملها در داخل رایانه بصورت اعداد مشخص شدهاند - مثلاً کد دستور العمل (copy instruction) برابر ۰۰۱ میتواند باشد. مجموعه معین دستورالعملهای تعریف شده که توسط یک رایانه ویژه پشتیبانی میشود را زبان ماشین مینامند. در واقعیت، اشخاص معمولاً به زبان ماشین دستورالعمل نمینویسند بلکه بیشتر به نوعی از انواع سطح بالای زبانهای برنامهنویسی، برنامهنویسی میکنند تا سپس توسط برنامه ویژهای (تفسیرگرها (interpreters) یا همگردانها (compilers) به دستورالعمل ویژه ماشین تبدیل گردد. برخی زبانهای برنامهنویسی از نوع بسیار شبیه و نزدیک به زبان ماشین که اسمبلر (یک زبان سطح پایین) نامیده میشود، استفاده میکنند؛ همچنین زبانهای سطح بالای دیگری نیز مانند پرولوگ نیز از یک زبان انتزاعی و چکیده که با زبان ماشین تفاوت دارد بجای دستورالعملهای ویژه ماشین استفاده میکنند.
معماریها
در رایانههای معاصر واحد محاسبه و منطق را به همراه واحد کنترل در یک مدار مجتمع که واحد پردازشی مرکزی (CPU) نامیده میشود، جمع نمودهاند. عموما، حافظه رایانه روی یک مدار مجتمع کوچک نزدیک CPU قرار گرفته. اکثریت قاطع بخشهای رایانه تشکیل شدهاند از سامانههای فرعی (به عنوان نمونه، منبع تغذیه رایانه) و یا دستگاههای ورودی/خروجی.
برخی رایانههای بزرگتر چندین CPU و واحد کنترل دارند که بصورت همزمان با یکدیگر درحال کارند. اینگونه رایانهها بیشتر برای کاربردهای پژوهشی و محاسبات علمی بکار میروند.
کارایی رایانهها بنا به تئوری کاملاً درست است. رایانه دادهها و دستورالعملها را از حافظهاش واکشی (fetch) میکند. دستورالعملها اجرا میشوند، نتایج ذخیره میشوند، دستورالعمل بعدی واکشی میشود. این رویه تا زمانی که رایانه خاموش شود ادامه پیدا میکند. واحد پردازنده مرکزی در رایانههای شخصی امروزی مانند پردازندههای شرکت ای-ام-دی و شرکت اینتل از معماری موسوم به خط لوله استفاده میشود و در زمانی که پردازنده در حال ذخیره نتیجه یک دستور است مرحله اجرای دستور قبلی و مرحله واکشی دستور قبل از آن را آغاز میکند. همچنین این رایانهها از سطوح مختلف حافظه نهانگاهی استفاده میکنند که در زمان دسترسی به حافظه اصلی صرفهجویی کنند.
برنامهها
برنامه رایانهای فهرستهای بزرگی از دستورالعملها (احتمالاً به همراه جدولهائی از داده) برای اجرا روی رایانه هستند. خیلی از رایانهها حاوی میلیونها دستورالعمل هستند، و بسیاری از این دستورها به تکرار اجرا میشوند. یک رایانه شخصی نوین نوعی (درسال ۲۰۰۳) میتواند در ثانیه میان ۲ تا ۳ میلیارد دستورالعمل را پیاده نماید. رایانهها این مقدار محاسبه را صرف انجام دستورالعملهای پیچیده نمیکنند. بیشتر میلیونها دستورالعمل ساده را که توسط اشخاص باهوشی «برنامه نویسان» در کنار یکدیگر چیده شدهاند را اجرا میکنند. برنامهنویسان خوب مجموعههایی از دستورالعملها را توسعه میدهند تا یکسری از وظایف عمومی را انجام دهند (برای نمونه، رسم یک نقطه روی صفحه) و سپس آن مجموعه دستورالعملها را برای دیگر برنامهنویسان در دسترس قرار میدهند. (اگر مایلید «یک برنامهنویس خوب» باشید به این مطلب مراجعه نمایید.)
رایانههای امروزه، قادرند چندین برنامه را در آن واحد اجرا نمایند. از این قابلیت به عنوان چندکارگی (multitasking) نام برده میشود. در واقع، CPU یک رشته دستورالعملها را از یک برنامه اجرا میکند، سپس پس از یک مقطع ویژه زمانی دستورالعملهایی از یک برنامه دیگر را اجرا میکند. این فاصله زمانی اکثرا بهعنوان یک برش زمانی (time slice) نام برده میشود. این ویژگی که CPU زمان اجرا را بین برنامهها تقسیم میکند، این توهم را بوجود میآورد که رایانه همزمان مشغول اجرای چند برنامهاست. این شبیه به چگونگی نمایش فریمهای یک فیلم است، که فریمها با سرعت بالا در حال حرکت هستند و به نظر میرسد که صفحه ثابتی تصاویر را نمایش میدهد. سیستمعامل همان برنامهای است که این اشتراک زمانی را بین برنامههای دیگر تعیین میکند.
سیستمعامل
کامپیوتر همیشه نیاز دارد تا برای بکار انداختنش حداقل یک برنامه روی آن در حال اجرا باشد. تحت عملکردهای عادی این برنامه همان سیستمعامل یا OS که مخفف واژههای Operating System است. سیستم یا سامانه عامل بر اساس پیشفرضها تصمیم میگیرد که کدام برنامه برای انجام چه وظیفهای اجرا شود، چه زمان، از کدام منابع (مثل حافظه، ورودی/خروجی و...) استفاده شود. همچنین سیستمعامل یک لایه انتزاعی بین سختافزار و برنامههای دیگر که میخواهند از سختافزار استفاده کنند، میباشد، که این امکان را به برنامه نویسان میدهد تا بدون اینکه جزئیات ریز هر قطعه الکترونیکی از سختافزار را بدانند بتوانند برای آن قطعه برنامهنویسی نمایند. در گذشته یک اصطلاح متداول بود که گفته میشد با تمام این وجود کامپیوترها نمیتوانند برخی از مسائل را حل کنند که به این مسائل حل نشدنی گفته میشود مانند مسائلی که در مسیر حلشان در حلقه بینهایت میافتند. به همین دلیل نیاز است که با کمک روشهای خاص بطور مثال به چند بخش تقسیم نمودن مساله یا روشهای متداول دیگر از رخ دادن این خطا تا حد امکان جلوگیری نمود. از جمله سیستم عاملهای امروزی میتوان به مایروسافت ویندوز، مکینتاش اپل و لینوکس و بی اس دی اشاره کرد.
بارگیری یا دانلود (به انگلیسی: Download)، فرآیند برداشت دادههای الکترونیکی از یک رایانه (معمولاً یک رایانه دور یا یک سرور) به رایانهٔ دیگر (معمولاً رایانه شما یا یک رایانهٔ محلی)، با مودم یا شبکه رایانهای را گویند. همچنین فرستادن بلوکی از دادهها، مانند یک پرونده، با ساختار پست اسکریپت، به دستگاه مستقلی مانند چاپگر پست اسکریپت نیز بارگیری نامیده میشود. عمل وارون فرایند فوق را بارگذاری یا آپلود (به انگلیسی: Upload) گویند.

واژههای مصوب فرهنگستان برای دانلود و آپلود به ترتیب پایینگذاری و بالاگذاری هستند. در زبان اردو به این دو کنش به ترتیب «زیراثقال» و «زِبَراثقال» میگویند.
بارگیری
کاربرد نخست این واژه در زمینهٔ رایانهها، از فعل دریافت کردن ریشه گرفته، به معنی گرفتن یک پرونده (یا بارگیری)، از یک رایانه، یک خدماتدهندهٔ وب، و یا سامانهای همانند. این واژه در گویش خیابانی و فرهنگ عامیانه، مانند واژهٔ انگلیسی آن، دانلود (Download) گفته میشود.
بارگذاری
بارگذاری، یعنی ارسال کردن یک پرونده، از رایانهای به رایانهٔ دیگر. این واژه در گویش خیابانی، مانند واژه انگلیسی آن، آپلود (Upload) گفته میشود.
زبان انگلیسی
زبان انگلیسی یکی از زبانهای هندواروپایی از شاخهٔ ژرمنی است. خود شاخهٔ ژرمنی به دو بخش شرقی و غربی تقسیم میشود و انگلیسی به ژرمنی غربی تعلق دارد. این زبان در انگلستان و جنوب شرقی اسکاتلند تکامل یافتهاست. از دیگر زبانهای شاخه ژرمنی میتوان به آلمانی، هلندی، دانمارکی، سوئدی و نروژی اشاره کرد. امروزه نزدیک به نیمی از مجموعه واژگان و دستور زبان انگلیسی از ریشهٔ ژرمنی است و نیم دیگر را وامواژهها تشکیل میدهد. بیشتر این وامواژهها از زبانهای لاتین، فرانسوی، بخشی از یونانی و دیگر زبانها وارد انگلیسی شدهاند. زبان انگلیسی باستان شباهت بسیار زیادی به زبان آلمانی باستان داشته است چون انگلیسی زبان ها عمدتاً اقوام ژرمنی بودند که از آلمان وارد بریتانیا شدند و به نوعی زبان آلمانی را می توان مادر زبان انگلیسی دانست.
به دلیل تاثیر بالای نظامی، اقتصادی، علمی، سیاسی و فرهنگی بریتانیا بر جهان پس از سدهٔ هجدهم و تاثیر ایالات متحده آمریکا از سدهٔ بیستم میلادی به این سو، این زبان در سطح جهان گسترش یافته و به عنوان زبان دوم، زبان میانجی و زبان اداری در بسیاری نقاط جهان کاربرد پیدا کردهاست.
زبان انگلیسی به عنوان زبان مادری در کشورهای انگلستان، آمریکا، کانادا، استرالیا، ایرلند، نیوزلند، آفریقای جنوبی، غنا و بسیاری کشورهای دیگر کاربرد دارد. انگلیسی امروزه از نظر تعداد گویشوَر، پس از چینی و اسپانیایی، سومین زبان جهان است. تعداد کسانی که زبان مادریشان انگلیسی است امروزه ۳۸۰ میلیون نفر است. انگلیسی در بسیاری از کشورها زبان میانجی است و مهمترین زبان دنیا در زمینههای سیاسی، اقتصادی، نظامی، صنعتی، فرهنگی و علمی در روابط بینالملل به شمار میآید.
پیشینه
انگلیسی کهن (۱۱۰۰-۴۴۹)
در قرنِ پنجم میلادی، مردمانی از سه قبیله «جوت»، «انگِل» و «ساکسون» که در «شمالغرب آلمان»، «دانمارک» و «هلند» امروزی ساکن بودند، به انگلستان یورش بردند و آن سرزمین را تصرف کردند. تا آن زمان مردم بریتانیا یا به عبارت بهتر بریتانیای روم به زبان سِلتی سخن میگفتند و البته زبان سِلتی مردم آن به دلیل ۴۰۰ سال اشغال این سرزمین توسط رومیها با لاتین آمیخته شده بود و بسیاری از واژگان لاتین در آن کاربرد داشت.
پس از اشغال بریتانیا، جوتها در جنوبِ شرقی خاک آن ساکن شدند و در تعامل با زبانهای محلی، گویش «کِنتی» را بوجود آوردند. ساکسونها هم که در جنوب و جنوبِ غربی سکنی گزیده بودند، گویش «ساکسونِ غربی» را ایجاد کردند.
اَنگلهایی که در شمال و مرکزِ انگلستان اقامت گزیده بودند، به ترتیب، گویشهای «آمبِریای شمالی» و «مِرسیایی» را بوجود آوردند. سینت بید بر این باور بود که انگلها منطقهٔ گستردهتری از خاک بریتانیا (نزدیک به تمامی خاک آن) را از آن خود کردند و نام «اِنگلند» (England) از نام همین قبیله گرفته شدهاست. واژهٔ "England" از Engla land به «معنی سرزمین انگلها» (به انگلیسی: Land of the Angles) گرفته شده و English در انگلیسی کهن Englisc بودهاست.. افزون بر قبیلههای یادشده، دستههایی از مردمان ساکن فریزیا، نیدرزاکسن، یوتلاند و جنوب سوئد نیز در آن دوران به بریتانیا آمدند.
زبان انگلیسی باستان نخستین گرفته شده از چندین گویش بود که این بازتاب کنندهٔ داشتن چندین سرچشمه برای انگلستان در عهد آنگلوساکسونها است. یکی از این گویشها، ساکسون غربی کهن بود که کم کم بر دیگر گویشها برتری یافت. رزم نامهٔ بئوولف مال همین دوران است. گمان میرود که از سدهٔ نهمِ میلادی، گویش ساکسونی، به دلیلِ سلطهٔ پادشاه آلفرد (نخستین شاهِ انگلستان که فردی از قبیلهٔ ساکسون بود)، بر دیگر گویشها برتری یافته باشد و از آن پس به عنوان زبان رسمی این کشور شناخته شده باشد.
انگلیسی باستان، از نظر گویش، بسیار متفاوت از انگلیسی امروزی است. برای نمونه، واژههای light و drought، به ترتیب بصورت «لیخت» و «دراخت» تلفظ میشد و یا جملهٔ Will you give me your jacket, good man?، چنین ادا میشد: Wilt ðu sellan me ðin clæð, godman min? در این دوره شماری واژه، از زبان لاتین، وارد انگلیسی شد که واژگانی چون: altar, mass, priest, psalm, temple, kitchen, palm, pear,... از آن جملهاند. شمار کمتری واژه هم از زبان اسکاندیناوی، بوسیلهٔ وایکینگها که از اواخر سدهٔ هشتم به بعد، کم کم یورشهایی به انگلستان نموده و بخشهایی را تصرف کرده بودند، وارد این زبان شد. از جملهٔ این واژگان، میتوان به law, take, cut, both, ill, ugly، اشاره کرد.
انگلیسیِ کهن، گنجینه واژگان غنی نداشت اما، همچون دیگر زبانهای هند و اروپایی، دستور زبان پیچیدهای داشت.
انگلیسی میانه
انگلیسی کهن یا باستان با دو دوره یورش روبرو شد. نخست از سوی سخنوران زبانهای ژرمنی شمالی، در سدهٔ هشت و نه میلادی، هنگامی که هالفن رگناسن و ایوار رگناسن شناخته شده با نام ایوار بی استخوان تصمیم برگرفتن و استعمار منطقههای شمالی جزیرههای بریتانیا گرفتند. بار دوم یورش از سوی سخنوران زبانهای رومیتبار بود. پس از تصرفِ انگلستان به وسیلهٔ نورمنها که در سال ۱۰۶۶ صورت گرفت، کم کم دگرگونی شگرفی در زبان پدید آمد. نورمن کهن در سدهٔ ۱۱ میلادی با یورش نورمنها به انگلستان به آنگلو-نورمن و پس از آن به آنگلو-فرنچ تغییر یافت و دستهٔ نویی از واژگان را وارد زبان کرد، واژگانی که در دولت و دادگاهها کاربرد داشتند.
زبان فرانسوی - به واسطهٔ حکومتِ نورمنها - زبانِ بزرگان و بلندپایگانِ جامعه، و انگلیسیِ کهن، زبانِ عوام و دونپایگان بهشمار میرفت، زبان فرانسوی اثر چشمگیری بر انگلیسی گذاشت. تا پیش از سال ۱۲۵۰، تنها ۹۵۰ واژهٔ نو، بیشتر به دلیل ارتباط انگلیسیها و فرانسویها، وارد زبان انگلیسی شد. اما ناگهان، چون فرانسویان شروع به یادگیری زبان انگلیسی نمودند و واژگانی از زبان خود را وارد زبان مقصد کردند، تعداد بیشماری واژه از زبان فرانسوی قرض گرفته شد؛ به گونهای که اکنون یک سوم واژگان زبان انگلیسی، ریشهٔ فرانسوی دارند. گسترش دامنهٔ واژگان با کمک واژههای اسکاندیناویایی و نورمنی رویدادی بود که باعث ساده تر شدن دستور زبان انگلیسی شد و این زبان را به زبانی وامگیرنده تبدیل کرد (چیزی بیش از پذیرش معمول واژههای دیگر زبانها توسط یک زبان).
گویش midland، از سدهٔ چهاردهم، یعنی زمانی که مناطق زیر پوشش این گویش، به مراکز توسعهٔ دانشگاهی، پیشرفت اقتصادی و زندگی اشرافی در انگلستان تبدیل شد، جای خود را به عنوان مهمترین گویش در این دوران، باز کرد و میدلند شرقی گویش مسلط شهر لندن شد. یکی از عواملی که موجب برتری مطلق این گویش شد؛ به گونهای که انگلیسی امروزی، تقریباً شکل تکامل یافتهٔ میدلند شرقی است، نفوذ این گویش به دستگاههای حکومتی و مکاتبههای دولتی است.
از نوشتههای پرآوازهٔ دوران انگلیسی میانه میتوان به حکایتهای کنتربری از جفری چاوسر اشاره کرد.
انگلیسی مدرن
انگلیسی مدرن با تجدیدنظر اساسی در دستگاه واژگانی و دستوری خود به زبانی بسیار سادهتر از نظر دستوری بدل شده و به سبب وامگیری بی حد و مرز از واژگان لاتینی و فرانسه و سپس یونانی، بخش عمدهای از واژگان کهن آنگلوساکسون خود از ریشهٔ ژرمنی را وانهاده و بر روی هم نسبت به زبان آلمانی، از همه جهت (آوایی، واژگانی، دستوری) چهرهٔ دیگری یافتهاست. در انگلیسی مدرن نه تنها اسم، که فعل و حرف و نیز بخش عمدهٔ حالتهای صرفی خود را از دست دادهاند و از یک زبان صرفی ترکیبگر (به انگلیسی: synthetic inflecting) به زبانی در اساس تحلیلی (به انگلیسی: analytic) بدل شدهاست.
دستهبندی و زبانهای مرتبط
زبان انگلیسی به گروه آنگلو-فریسی تعلق دارد. خود آنگلو-فریسی زیرگروهی از شاخهٔ غربی زبانهای ژرمنی و عضو زبانهای هند-اروپایی است. انگلیسی امروزی به طور مستقیم از انگلیسی میانه و خود آن به طور مستقیم از انگلیسی باستان گرفته شدهاست و انگلیسی باستان از نسل زبان نیا-ژرمنی (Proto-Germanic) است. مانند بیشتر زبانهای ژرمنی، انگلیسی به خاطر داشتن فعلهای کمکی از دیگر زبانها متمایز میشود. تقسیم فعلها به دو گروه قوی و ضعیف و نوع آواهایی که در آن به کار رفته، این زبان را از دیگر زبانهای نیا-هندواروپایی جدا میکند، به این مطلب قانون گریم گفته میشود. نزدیک ترین زبانهای زندهٔ موجود به انگلیسی عبارتند از: اسکاتس (که در اسکاتلند و بخشهایی از ایرلند شمالی صحبت میشود) و زبانهای فریسی (که در کنارههای جنوبی دریای شمال در دانمارک، هلند و آلمان صحبت میشود.)
پس از زبانهای اسکاتس و فریسی، زبانهای مرتبط با انگلیسی که نسبت دورتری دارند قرار میگیرد. این زبانهای غیر آنگلو-فریسی عبارتند از:
زبانهای ژرمنی غربی (زبان هلندی، آفریکانس، آلمانی سفلا و آلمانی علیا)
زبانهای ژرمنی شمالی (زبان سوئدی، دانمارکی، نروژی، ایسلندی و فاروئی).
به غیر از زبان اسکاتس، هیچ یک از زبانهای دیگر نسبت به انگلیسی برای دو کاربر آن قابل فهم نیست حتی با وجود اینکه در نحو، معناشناسی و واجشناسی آنها میتوان نقاط مشترک پیدا کرد. جدا قرار گرفتن جزیرههای بریتانیا باعث شده انگلیسی و اسکاتس مستقل از زبانهای ژرمنی توسعه یابند و از تاثیرها و تغییرهای آنها به دور بمانند. درنتیجه با آنکه ارتباط قوی میان زبانیهایی مانند هلندی و انگلیسی وجود دارد، بویژه با انگلیسی باستان اما این دو زبان برای کاربران آنها به صورت متقابل قابل فهم نیست.
علاوه بر جدا ماندن انگلیسی از زبانهای ژرمنی، عامل دیگری که این شکاف را بیشتر میکند وجود حجم زیادی از واژگان لاتین و فرانسه در زبان انگلیسی است که باعث شده این قدر دایرهٔ واژگان انگلیسی از زبانهای ژرمنی فاصله بگیرد. برای نمونه واژهٔ لاتین "exit«به معنی «خروج» در برابر واژهٔ هلندی»uitgang" قرار میگیرد که نزدیک به عبارت انگلیسی «out-going» است همچنین خود عبارت "outgang" نیز در انگلیسی کاربرد دارد. و یا واژهٔ فرانسوی "change" به معنی «تغییر» در برابر واژهٔ آلمانی «Änderung» قرار میگیرد که عیناً میشود «alteration, othering». و یا "movement«(فرانسوی) در برابر»Bewegung" (آلمانی) قرار میگیرد، شبیه به عبارت «be-way-ing» در انگلیسی به معنی «پیش رفتن در طول مسیر».
با وجود تمام واژههایی که انگلیسی از دیگر زبانها قرض گرفته با این حال هنوز این زبان به عنوان یک زبان ژرمنی شناخته میشود و این به دلیل ساختار و دستور زبانش است. به این ترتیب واژههایی وجود دارند که بومی نیستند ولی با دستور و قانونهای صرف و نحو ژرمنی کاربرد دارند و چنان رفتار میکنند که گمان میکنیم اینها واژههای بومی ژرمنی گرفته شده از انگلیسی باستان اند. برای نمونه فعل reduce که در انگلیسی به صورت I reduce - I reduced - I will reduce به کار میرود، از واژهٔ لاتین redūcere گرفته شدهاست اما خود واژهٔ لاتین در کاربردش به صورت redūcō - redūxī - redūcam رفتار میکند که با انگلیسی تفاوت دارد. اما در مقابل عبارت انگلیسی John's life insurance company اگر بخواهد به هلندی برگردد میشود Johns levensverzekeringsmaatschappij که به ترتیب ترجمهٔ آن چنین است: leven (life) + verzekering (insurance) + maatschappij (company). همچنین عبارت انگلیسی the company of insurance life of John در برگردان فرانسه میشود la compagnie d'assurance-vie de John. به صورت کلی در زبان انگلیسی پسوندهای دستوری که به اسم، فعل، صفت و قید افزوده میشود همگی ژرمنی اند. در انگلیسی پسوندی که به اسم میچسبد پسوند جمع معمولی است: s- و es- مانند apple - apples برابر آن در دیگر زبانها عبارت است از: در فریسی appel - appels و در هلندی appel - appels. نشان مالکیت در انگلیسی -'s و -s' است مانند Brad's hat به آلمانی Brads Hut به هلندی Brads hat. در فعلها پسوندهایی که افزوده میشوند در حال سادهٔ سوم شخص مفرد عبارتند از -s و -es مانند he stands یا he reaches در حال استمراری عبارت است از ing- با برابر هلندی ende- و برابر آلمانی -end(e) و در گذشته ساده و گذشتهٔ نقلی (ماضی نقلی) عبارت است از ed- با برابر سوئدی -ade یا -ad. مصدر فعل در انگلیسی با پیشوند to ساخته میشود مانند to drive که برابر آن در انگلیسی باستان tō drīfenne در هلندی te drijven در آلمانی سفلا to drieven و در آلمانی zu treiben میشود. قیدها در انگلیسی معمولاً با ly- به پایان میرسند که این در آلمانی به صورت lich- و در سوئدی به صورت ligt- است. صفتها و قیدهای برتر و برترین در انگلیسی با استفاده more و most یا er- و est- ساخته میشوند مانند hard/harder/hardest با برابر هلندی hard/harder/hardst. در انگلیسی امروزی تمامی پیشوندها و پسوندهایی که گفته شد آزادانه و بدون توجه به ریشهٔ واژهها بسته به کاربرد آنها به آغاز یا پایان واژهها اضافه میشوند مانند: tsunamis; communicates; to buccaneer; during; calmer; bizarrely دلیل این آزادی عمل این است که سرچشمهٔ تمام اینها به انگلیسی باستان باز میگردد. بسیاری از پسوندها و بخشهای پایانی فعل که در انگلیسی باستان وجود داشتهاند مانند -e، -a، -u، -o، -an با گذر زمان کم رنگ و در نهایت حذف شدهاند (zero or null (-Ø) affixes) و گاهی تنها تلفظ آنها باقیماند. برای نمونه جملهٔ ic singe در انگلیسی باستان به I singe تبدیل شد و درنهایت بخش پایانی در انگلیسی امروزی حذف شد I sing-Ø و به شکل «I sing» باقیماند. نمونهٔ دیگر: wē þōhton انگلیسی باستان به we thoughte(n) سپس با حذف بخش پایانی we thought-Ø به «we thought» دگرگون شد.
گسترهٔ جغرافیایی
انگلیسی، زبان مادری نزدیک به ۳۷۵ میلیون نفر در دنیا است. پس از زبان چینی ماندارین و اسپانیایی، انگلیسی سومین زبان دنیا از نظر تعداد سخنوران است. اما اگر تعداد کسانی که زبان مادری آنها انگلیسی است و آنهایی که تنها به این زبان سخن میگویند را با هم بشماریم، آنگاه میتوان گفت که انگلیسی پرکاربردترین زبان در سطح جهان است. البته اگر با مجموعهٔ زبانهای چینی مقایسه شود ممکن است که در جایگاه دوم قرار گیرد. (این بسته به این است که در دسته بندی میان گویش و زبان تفاوت در نظر بگیریم یا خیر)
برآوردها از سخنوران زبان دوم نشان دادهاست که آنها شماری میان ۴۷۰ میلیون تا بیش از یک میلیارد میتوانند داشته باشند بسته به اینکه تنها به این زبان صحبت میکنند (بدون نوشتار) یا بر آن تسلط کامل دارند. دیوید کریستال، دانشمند زبان شناس، حساب کردهاست که شمار کسانی که زبان مادریشان انگلیسی نیست از کسانی که انگلیسی زبان مادری شان است بسیار بیشتر است و این دو نسبت ۱ به ۳ دارند.
بر پایهٔ آمار سال ۲۰۰۶ کشورهای با بیشترین جمعیت سخنوران مادری انگلیسی از جمعیت بیشتر به کمتر عبارتند از: ایالات متحدهٔ آمریکا ۲۵۱ میلیون، بریتانیا ۶۱ میلیون، کانادا ۱۸٫۲ میلیون، استرالیا ۱۵٫۵ میلیون، نیجریه ۴ میلیون، ایرلند ۳٫۸ میلیون، آفریقای جنوبی ۳٫۷ میلیون و زلاندنو ۳٫۶ میلیون نفر.
همچنین کشورهایی مانند فیلیپین، نیجریه و جامائیکا دارای میلیونها سخنور با زنجیرهٔ گویشی از کریول با پایه انگلیسی تا انگلیسی استاندارد است. در میان کشورهایی که انگلیسی زبان دومشان است، هند بیشترین شمار از این گونه سخنوران را دارد (انگلیسی هندی). کریستال ادعا میکند که اگر شمار انگلیسی زبانان مادری و غیر مادری را با هم در نظر بگیریم هند نسبت به دیگر کشورها بیشترین تعداد مردمی را دارد که انگلیسی را میفهمند یا سخن میگویند.
کشورهایی که انگلیسی زبان اصلی آنها است
کشورهایی که انگلیسی زبان اصلی آنها است عبارتند از:آنگویلا، آنتیگوا و باربودا، استرالیا، باهاما، باربادوس، بلیز، برمودا، قلمرو بریتانیا در اقیانوس هند، جزایر ویرجین بریتانیا، بخش انگلیسی زبان کانادا، جزایر کیمن، دومینیکا، جزایر فالکلند، جبل طارق، گرنادا، گوآم، جزایر چنل، گویان، بخشهای انگلیسی ایرلند، جزیرهٔ من، جامائیکا، جرزی، مونتسرات، نائورو، بخش انگلیسی زبان زلاند نو، جزایر پیتکرن، سنت هلن، سنت کیتس و نویس، سنت وینسنت و گرنادینها، سنگاپور، جزایر جورجیای جنوبی و ساندویچ جنوبی، ترینیداد و توباگو، جزایر تورکس و کایکوس، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا.
در برخی کشورها انگلیسی زبان اصلی مردمانشان نیست ولی زبان کارهای اداری و مدارک رسمی آنها است. این کشورها عبارتند از: بوتسوانا، کامرون، ایالات فدرال میکرونزی، فیجی، گامبیا، غنا، هند، کنیا، کیریباتی، لسوتو، لیبریا، ماداگاسکار، مالت، جزایر مارشال، موریس، نامیبیا، نیجریه، پاکستان، پالائو، پاپوآ گینهنو، بخش انگلیسی فیلیپین، رواندا، سنت لوسیا، ساموآ، سیشل، سیرالئون، جزایر سلیمان، سریلانکا، سودان، سودان جنوبی، سوازیلند، تانزانیا، اوگاندا، زامبیا و زیمبابوه. همچنین کشورهایی وجود دارند که انگلیسی در بخشهایی از خاک آنها زبان اداری دوم (به عنوان مکمل) کاربرد دارد؛ سن اندرسی پروویدنسیا در کلمبیا و ساحل موسکیتو (Mosquito Coast) در نیکاراگوآ از این دستهاند. این گونه نفوذ زبان انگلیسی به دلیل دوران استعمار بریتانیا در این منطقهها است.
همچنین انگلیسی یکی از ۱۱ زبان رسمی در آفریقای جنوبی است. در منطقههای وابستهٔ استرالیا مانند جزیرهٔ نورفک، جزیرهٔ کریسمس و جزیرهٔ کوکوس و بخشهای متعلق به آمریکا مانند ساموآی آمریکا، گوآم، جزایر ماریانای شمالی، پورتوریکو و جزایر ویرجین و بخشهای بریتانیایی هنگ کنگ، انگلیسی زبان رسمی است.
انگلیسی زبان رسمی ایالات متحده نیست و دولت فدرال آمریکا هیچ زبان رسمی را معرفی نکردهاست ولی ۳۰ ایالت از ۵۰ ایالت آن انگلیسی را به عنوان زبان رسمی پذیرفتهاند.. در کشورهای تحت حمایت بریتانیا مانند بحرین، بنگلادش، برونئی، قبرس، مالزی و امارات متحده عربی انگلیسی زبان مهمی به شمار میرود.
دستورزبان
اسم
جدول صرف اسم در زبان انگلیسی (توضیح: اسم در زبان انگلیسی کهن، جنسیت داشت. یعنی مونث، مذکر یا خنثی بود. اسم مذکر، میتوانست با قاعده یا بی قاعده باشد)
فعل
کار یا عملی که صورت می گیرد.
قید
شرایط و نحوه عمل صورت گرفته.
صفت
کلمه ای که در باره اسم توضیحی می دهد و آن را توصیف می کند.
حرف
واژگان
واژگان انگلیسی به طور قابل توجهی در طول قرنها دگرگون شدهاست.
تعداد واژهها
بی شک تعداد واژگان انگلیسی بسیار گستردهاست و هیچ منبع رسمی مانند آنچه برای فرانسوی وجود دارد که تمام کلمات انگلیسی را پذیرفته و شمرده و ثبت کند وجود ندارد.
رایانه
رایانه یا کامپیوتر (به انگلیسی: computer) ماشینی است که از آن برای پردازش اطلاعات استفاده میشود.
نام
در زبان انگلیسی «کامپیوتر» به دستگاه خودکاری میگفتند که محاسبات ریاضی را انجام میداد. بر پایهٔ «واژهنامه ریشهیابی Barnhart Concise» واژهٔ کامپیوتر در سال ۱۶۴۶ به زبان انگلیسی وارد گردید که به معنی «شخصی که محاسبه میکند» بودهاست و سپس از سال ۱۸۹۷ به ماشینهای محاسبه مکانیکی گفته میشد. در هنگام جنگ جهانی دوم «کامپیوتر» به زنان نظامی انگلیسی و آمریکایی که کارشان محاسبه مسیرهای شلیک توپهای بزرگ جنگی به وسیله ابزار مشابهی بود، اشاره میکرد.
البته در اوایل دهه ۵۰ میلادی هنوز اصطلاح ماشین حساب (computing machines) برای معرفی این ماشینها بهکار میرفت. پس از آن عبارت کوتاهتر کامپیوتر (computer) بهجای آن بهکار گرفته شد. ورود این ماشین به ایران در اوائل دهه ۱۳۴۰ بود و در فارسی از آن زمان به آن «کامپیوتر» میگفتند. واژه رایانه در دو دهه اخیر در فارسی رایج شده است.
برابر این واژه در زبانهای دیگر حتماً همان واژه زبان انگلیسی نیست. در زبان فرانسوی واژه "ordinateur"، که به معنی «سازمانده» یا «ماشین مرتبساز» است، بهکار میرود. در اسپانیایی "ordenador" با معنایی مشابه استفاده میشود، همچنین در دیگر کشورهای اسپانیایی زبان computadora بصورت انگلیسیمآبانهای ادا میشود. در پرتغالی واژه computador بهکار میرود که از واژه computar گرفته شده و به معنای «محاسبه کردن» میباشد. در ایتالیایی واژه "calcolatore" که معنای ماشین حساب بکار میرود که بیشتر روی ویژگی حسابگری منطقی آن تاکید دارد. در سوئدی رایانه "dator" خوانده میشود که از "data" (دادهها) برگرفته شدهاست. به فنلاندی "tietokone" خوانده میشود که به معنی «ماشین اطلاعات» میباشد. اما در زبان ایسلندی توصیف شاعرانهتری بکار میرود، «tölva» که واژهایست مرکب و به معنای «زن پیشگوی شمارشگر» میباشد. در چینی رایانه «dian nao» یا «مغز برقی» خوانده میشود. در انگلیسی واژهها و تعابیر گوناگونی استفاده میشود، بهعنوان مثال دستگاه دادهپرداز («data processing machine»).
معنای واژهٔ فارسی رایانه
واژهٔ رایانه از مصدر رایانیدن ساخته شده که در فارسی میانه به شکلِ rāyēnīdan و به معنای «سنجیدن، سبک و سنگین کردن، مقایسه کردن» یا «مرتّب کردن، نظم بخشیدن و سامان دادن» بودهاست. این مصدر در زبان فارسی میانه یا همان پهلوی کاربرد فراوانی داشته و مشتقهای زیادی نیز از آن گرفته شده بوده. برایِ مصدر رایانیدن/ رایاندن در فرهنگ واژهً دهخدا چنین آمده:
رایاندن
[ دَ ] (مص) رهنمائی نمودن به بیرون. هدایت کردن. (ناظم الاطباء).
شکلِ فارسی میانهٔ این واژه rāyēnīdan بوده و اگر میخواسته به فارسی نو برسد به شکل رایانیدن/ رایاندن درمیآمده. (بسنجید با واژهیِ فارسیِ میانهیِ āgāhēnīdan که در فارسیِ نو آگاهانیدن/ آگاهاندن شدهاست).
این واژه از ریشهیِ فرضیِ ایرانیِ باستانِ –radz* است که به معنایِ «مرتّب کردن» بوده. این ریشه بهصورتِ –rad به فارسیِ باستان رسیده و به شکلِ rāy در فارسیِ میانه (پهلوی) بهکار رفته. از این ریشه ستاکهایِ حالِ و واژههایِ زیر در فارسیِ میانه و نو بهکار رفتهاند:
-ā-rādz-a*یِ ایرانیِ باستان> -ā-rāy ِ فارسی میانه که در واژهیِ آرایشِ فارسیِ نو دیده میشود.
-pati-rādz-a*یِ ایرانیِ باستان> -pē-rāy ِ فارسی میانه که در واژهیِ پیرایشِ فارسیِ نو دیده میشود؛ و
-rādz-ta*یِ ایرانیِ باستان> rāst ِ فارسی میانه که در واژهیِ راستِ فارسیِ نو دیده میشود.
این ریشهیِ ایرانی از ریشهیِ هندواروپاییِ -reĝ* به معنایِ «مرتّب کردن و نظم دادن» آمدهاست. از این ریشه در
هندی rāj-a به معنیِ «هدایتکننده، شاه» (یعنی کسی که نظم میدهد)؛
لاتینی rect-us به معنیِ «راست، مستقیم»،
فرانسه di-rect به معنیِ «راست، مستقیم»،
آلمانی richt به معنیِ «راست، مستقیم کردن» و
انگلیسی right به معنیِ «راست، مستقیم، درست»
برجای ماندهاست.
در فارسیِ نو پسوندِ -ـه (= /e/ در فارسی رسمی ایران و /a/ در فارسی رسمی افغانستان و تاجیکستان) را به ستاکِ حالِ فعلها میچسبانند تا نامِ ابزارِ آن فعلها بهدست آید (البته با این فرمول مشتقهای دیگری نیز ساخته میشود، امّا در اینجا تنها نامِ ابزار مدِّ نظر است)؛ برای نمونه از
مالـ- (یعنی ستاکِ حالِ مالیدن) + -ـه، ماله «ابزار مالیدنِ سیمان و گچِ خیس»
گیر- (یعنی ستاکِ حالِ گرفتن) + -ـه، گیره «ابزار گرفتن»
پوشـ- (یعنی ستاکِ حالِ پوشیدن) + -ـه، پوشه «ابزار پوشیدن» (خود را جایِ کاغذهایی بگذارید که پوشه را میپوشند!)
رسانـ- (یعنی ستاکِ حالِ رساندن) + -ـه، رسانه «ابزار رساندنِ اطّلاعات و برنامههایِ دیداری و شنیداری»
حاصل میگردد.
در فارسیِ نو پسوندِ -ـه (= e- یا همان a-) را به ستاکِ حالِ "رایانیدن" یعنی رایانـ- چسباندهاند تا نامِ ابزارِ این فعل ساخته شود؛ یعنی "رایانه" به معنایِ «ابزارِ نظم بخشیدن و سازماندهی (ِ دادهها)» است.
سازندگان این واژه به واژهیِ فرانسویِ این مفهوم، یعنی ordinateurتوجّه داشتهاند که در فرانسه از مصدرِ ordre«ترتیب و نظم دادن و سازمان بخشیدن» ساخته شده. به هرحال، معنادهیِ واژهیِ رایانه برایِ این دستگاه جامعتر و رساتر از کامپیوتر است. یادآور میشود که computerبه معنایِ «حسابگر» یا «مقایسهگر» است، حال آنکه کارِ این دستگاه براستی فراتر از "حساب کردن" است.
تاریخچه
در گذشته دستگاههای مختلف مکانیکی سادهای مثل خطکش محاسبه و چرتکه نیز رایانه خوانده میشدند. در برخی موارد از آنها بهعنوان رایانه قیاسی نام برده میشود. البته لازم به ذکر است که کاربرد واژهٔ رایانه آنالوگ در علوم مختلف بیش از این است که به چرتکه و خطکش محاسبه محدود شود. به طور مثال در علوم الکترونیک، مخابرات و کنترل روشی برای محاسبه مشتق و انتگرال توابع ریاضی و معادلات دیفرانسیل توسط تقویت کنندههای عملیاتی، مقاومت، سلف و خازن متداول است که به مجموعهٔ سیستم مداری «رایانهٔ قیاسی» (آنالوگ) گفته میشود. چرا که برخلاف رایانههای رقمی، اعداد را نه بهصورت اعداد در پایه دو بلکه بهصورت کمیتهای فیزیکی متناظر با آن اعداد نمایش میدهند. چیزی که امروزه از آن بهعنوان «رایانه» یاد میشود در گذشته به عنوان «رایانه رقمی (دیجیتال)» یاد میشد تا آنها را از انواع «رایانه قیاسی» جدا سازند.
به تصریح دانشنامه انگلیسی ویکیپدیا، بدیعالزمان ابوالعز بن اسماعیل بن رزاز جَزَری (درگذشتهٔ ۶۰۲ ق.) یکی از نخستین ماشینهای اتوماتا را که جد رایانههای امروزین است، ساخته بودهاست. این مهندس مکانیک مسلمان از دیاربکر در شرق آناتولی بودهاست. رایانه یکی از دو چیز برجستهای است که بشر در سدهٔ بیستم اختراع کرد. دستگاهی که بلز پاسکال در سال ۱۶۴۲ ساخت اولین تلاش در راه ساخت دستگاههای محاسب خودکار بود. پاسکال آن دستگاه را که پس از چرتکه دومیت ابزار ساخت بشر بود، برای یاری رساندن به پدرش ساخت. پدر وی حسابدار دولتی بود و با کمک این دستگاه میتوانست همه اعدادشش رقمی را با هم جمع و تفریق کند.
لایبنیتز ریاضیدان آلمانی نیز از نخستین کسانی بود که در راه ساختن یک دستگاه خودکار محاسبه کوشش کرد. او در سال ۱۶۷۱ دستگاهی برای محاسبه ساخت که کامل شدن آن تا ۱۹۶۴ به درازا کشید. همزمان در انگلستان ساموئل مورلند در سال ۱۶۷۳ دستگاهی ساخت که جمع و تفریق و ضرب میکرد.
در سدهٔ هجدهم میلادی هم تلاشهای فراوانی برای ساخت دستگاههای محاسب خودکار انجام شد که بیشترشان نافرجام بود. سرانجام در سال ۱۸۷۵ میلادی استیفن بالدوین نخستین دستگاه محاسب را که هر چهار عمل اصلی را انجام میداد، به نام خود ثبت کرد.
از جمله تلاشهای نافرجامی که در این سده صورت گرفت، مربوط به چارلز ببیج ریاضیدان انگلیسی است. وی در آغاز این سده در سال ۱۸۱۰ در اندیشهٔ ساخت دستگاهی بود که بتواند بر روی اعداد بیست و شش رقمی محاسبه انجام دهد. او بیست سال از عمرش را در راه ساخت آن صرف کرد اما در پایان آن را نیمهکاره رها کرد تا ساخت دستگاهی دیگر که خود آن را دستگاه تحلیلی مینامید آغاز کند. او میخواست دستگاهی برنامهپذیر بسازد که همه عملیاتی را که میخواستند دستگاه برروی عددها انجام دهد، قبلا برنامهشان به دستگاه داده شده باشد. قرار بود عددها و درخواست عملیات برروی آنها به یاری کارتهای سوراخدار وارد شوند. بابیچ در سال ۱۸۷۱ مرد و ساخت این دستگاه هم به پایان نرسید.
کارهای بابیچ به فراموشی سپرده شد تا این که در سال ۱۹۴۳ و در بحبوحه جنگ جهانی دوم دولت آمریکا طرحی سری برای ساخت دستگاهی را آغاز کرد که بتواند مکالمات رمزنگاریشدهٔ آلمانیها را رمزبرداری کند. این مسئولیت را شرکت آیبیام و دانشگاه هاروارد به عهده گرفتند که سرانجام به ساخت دستگاهی به نام ASCC در سال ۱۹۴۴ انجامید. این دستگاه پنج تنی که ۱۵ متر درازا و ۲٫۵ متر بلندی داشت، میتوانست تا ۷۲ عدد ۲۴ رقمی را در خود نگاه دارد و با آنها کار کند. دستگاه با نوارهای سوراخدار برنامهریزی میشد و همهٔ بخشهای آن مکانیکی یا الکترومکانیکی بود.
تعریف داده و اطلاعات
داده به آن دسته از ورودیهایی خام گفته میشود که برای پردازش به رایانه ارسال میشوند.
اطّلاعات به دادههای پردازش شده میگویند.
رایانهها چگونه کار میکنند؟
از زمان رایانههای اولیه که در سال ۱۹۴۱ ساخته شده بودند تا کنون فناوریهای دیجیتالی رشد نمودهاست، معماری فون نوِیمن یک رایانه را به چهار بخش اصلی توصیف میکند: واحد محاسبه و منطق (Arithmetic and Logic Unit یا ALU)، واحد کنترل یا حافظه، و ابزارهای ورودی و خروجی (که جمعا I/O نامیده میشود). این بخشها توسط اتصالات داخلی سیمی به نام گذرگاه (bus) با یکدیگر در پیوند هستند.
حافظه
در این سامانه، حافظه بصورت متوالی شماره گذاری شده در خانهها است، هرکدام محتوی بخش کوچکی از دادهها میباشند. دادهها ممکن است دستورالعملهایی باشند که به رایانه میگویند که چه کاری را انجام دهد باشد. خانه ممکن است حاوی اطلاعات مورد نیاز یک دستورالعمل باشد. اندازه هر خانه، وتعداد خانهها، در رایانهٔ مختلف متفاوت است، همچنین فناوریهای بکاررفته برای اجرای حافظه نیز از رایانهای به رایانه دیگر در تغییر است (از بازپخشکنندههای الکترومکانیکی تا تیوپها و فنرهای پر شده از جیوه و یا ماتریسهای ثابت مغناطیسی و در آخر ترانزیستورهای واقعی و مدار مجتمعها با میلیونها فیوز نیمه هادی یا MOSFETهایی با عملکردی شبیه ظرفیت خازنی روی یک تراشه تنها).
پردازش
واحد محاسبه و منطق یا ALU دستگاهی است که عملیات پایه مانند چهار عمل اصلی حساب (جمع و تفریق و ضرب و تقسیم)، عملیات منطقی (و، یا، نقیض)، عملیات قیاسی (برای مثال مقایسه دو بایت برای شرط برابری) و دستورات انتصابی برای مقدار دادن به یک متغیر را انجام میدهد. این واحد جائیست که «کار واقعی» در آن صورت میپذیرد.
البته CPUها به دو دسته کلی RISC و CISC تقسیم بندی میشوند. نوع اول پردازشگرهای مبتنی بر اعمال ساده هستند و نوع دوم پردازشگرهای مبتنی بر اعمال پیچیده میباشند. پردازشگرهای مبتنی بر اعمال پیچیده در واحد محاسبه و منطق خود دارای اعمال و دستوراتی بسیار فراتر از چهار عمل اصلی یا منطقی میباشند. تنوع دستورات این دسته از پردازندهها تا حدی است که توضیحات آنها خود میتواند یک کتاب با قطر متوسط ایجاد کند. پردازندههای مبتنی بر اعمال ساده اعمال بسیار کمی را پوشش میدهند و در حقیقت برای برنامهنویسی برای این پردازندهها بار نسبتاً سنگینی بر دوش برنامهنویس است. این پردازندهها تنها حاوی ۴ عمل اصلی و اعمال منطقی ریاضی و مقایسهای به علاوه چند دستور بیاهمیت دیگر میباشند. هرچند ذکر این نکته ضروری است که دستورات پیچیده نیز از ترکیب تعدادی دستور ساده تشکیل شدهاند و برای پیادهسازی این دستورات در معماریهای مختلف از پیادهسازی سختافزاری (معماری CISC) و پیادهسازی نرمافزاری (معماری RISC) استفاده میشود.
(قابل ذکر است پردازندههای اینتل از نوع پردازنده مبتنی بر اعمال پیچیده میباشند.)
واحد کنترل همچنین این مطلب را که کدامین بایت از حافظه حاوی دستورالعمل فعلی اجرا شوندهاست را تعقیب میکند، سپس به واحد محاسبه و منطق اعلام میکند که کدام عمل اجرا و از حافظه دریافت شود و نتایج به بخش اختصاص داده شده از حافظه ارسال گردد. بعد از یک بار عمل، واحد کنترل به دستورالعمل بعدی ارجاع میکند (که معمولاً در خانه حافظه بعدی قرار دارد، مگر اینکه دستورالعمل جهش دستورالعمل بعدی باشد که به رایانه اعلام میکند دستورالعمل بعدی در خانه دیگر قرار گرفتهاست).
ورودی/خروجی
بخش ورودی/خروجی (I/O) این امکان را به رایانه میدهد تا اطلاعات را از جهان بیرون تهیه و نتایج آنها را به همان جا برگرداند. محدوده فوق العاده وسیعی از دستگاههای ورودی/خروجی وجود دارد، از خانواده آشنای صفحهکلیدها، نمایشگرها، نَرمدیسک گرفته تا دستگاههای کمی غریب مانند رایابینها (webcams). (از سایر ورودی/خروجیها میتوان موشواره mouse، قلم نوری، چاپگرها (printer)، اسکنرها، انواع لوحهای فشرده(CD, DVD) را نام برد).
چیزی که تمامی دستگاههای عمومی در آن اشتراک دارند این است که آنها رمزکننده اطلاعات از نوعی به نوع دیگر که بتواند مورد استفاده سیستمهای رایانه دیجیتالی قرار گیرد، هستند. از سوی دیگر، دستگاههای خروجی آن اطلاعات به رمز شده را رمزگشایی میکنند تا کاربران آنها را دریافت نمایند. از این رو یک سیستم رایانه دیجیتالی یک نمونه از یک سامانه دادهپردازی میباشد.
دستورالعملها
هر رایانه تنها دارای یک مجموعه کم تعداد از دستورالعملهای ساده و تعریف شده میباشد. از انواع پرکاربردشان میتوان به دستورالعمل «محتوای خانه ۱۲۳ را در خانه ۴۵۶ کپی کن!»، «محتوای خانه ۶۶۶ را با محتوای خانه ۰۴۲ جمع کن، نتایج را در خانه ۰۱۳ کن!»، «اگر محتوای خانه ۹۹۹ برابر با صفر است، به دستورالعمل واقع در خانه ۳۴۵ رجوع کن!».
دستورالعملها در داخل رایانه بصورت اعداد مشخص شدهاند - مثلاً کد دستور العمل (copy instruction) برابر ۰۰۱ میتواند باشد. مجموعه معین دستورالعملهای تعریف شده که توسط یک رایانه ویژه پشتیبانی میشود را زبان ماشین مینامند. در واقعیت، اشخاص معمولاً به زبان ماشین دستورالعمل نمینویسند بلکه بیشتر به نوعی از انواع سطح بالای زبانهای برنامهنویسی، برنامهنویسی میکنند تا سپس توسط برنامه ویژهای (تفسیرگرها (interpreters) یا همگردانها (compilers) به دستورالعمل ویژه ماشین تبدیل گردد. برخی زبانهای برنامهنویسی از نوع بسیار شبیه و نزدیک به زبان ماشین که اسمبلر (یک زبان سطح پایین) نامیده میشود، استفاده میکنند؛ همچنین زبانهای سطح بالای دیگری نیز مانند پرولوگ نیز از یک زبان انتزاعی و چکیده که با زبان ماشین تفاوت دارد بجای دستورالعملهای ویژه ماشین استفاده میکنند.
معماریها
در رایانههای معاصر واحد محاسبه و منطق را به همراه واحد کنترل در یک مدار مجتمع که واحد پردازشی مرکزی (CPU) نامیده میشود، جمع نمودهاند. عموما، حافظه رایانه روی یک مدار مجتمع کوچک نزدیک CPU قرار گرفته. اکثریت قاطع بخشهای رایانه تشکیل شدهاند از سامانههای فرعی (به عنوان نمونه، منبع تغذیه رایانه) و یا دستگاههای ورودی/خروجی.
برخی رایانههای بزرگتر چندین CPU و واحد کنترل دارند که بصورت همزمان با یکدیگر درحال کارند. اینگونه رایانهها بیشتر برای کاربردهای پژوهشی و محاسبات علمی بکار میروند.
کارایی رایانهها بنا به تئوری کاملاً درست است. رایانه دادهها و دستورالعملها را از حافظهاش واکشی (fetch) میکند. دستورالعملها اجرا میشوند، نتایج ذخیره میشوند، دستورالعمل بعدی واکشی میشود. این رویه تا زمانی که رایانه خاموش شود ادامه پیدا میکند. واحد پردازنده مرکزی در رایانههای شخصی امروزی مانند پردازندههای شرکت ای-ام-دی و شرکت اینتل از معماری موسوم به خط لوله استفاده میشود و در زمانی که پردازنده در حال ذخیره نتیجه یک دستور است مرحله اجرای دستور قبلی و مرحله واکشی دستور قبل از آن را آغاز میکند. همچنین این رایانهها از سطوح مختلف حافظه نهانگاهی استفاده میکنند که در زمان دسترسی به حافظه اصلی صرفهجویی کنند.
برنامهها
برنامه رایانهای فهرستهای بزرگی از دستورالعملها (احتمالاً به همراه جدولهائی از داده) برای اجرا روی رایانه هستند. خیلی از رایانهها حاوی میلیونها دستورالعمل هستند، و بسیاری از این دستورها به تکرار اجرا میشوند. یک رایانه شخصی نوین نوعی (درسال ۲۰۰۳) میتواند در ثانیه میان ۲ تا ۳ میلیارد دستورالعمل را پیاده نماید. رایانهها این مقدار محاسبه را صرف انجام دستورالعملهای پیچیده نمیکنند. بیشتر میلیونها دستورالعمل ساده را که توسط اشخاص باهوشی «برنامه نویسان» در کنار یکدیگر چیده شدهاند را اجرا میکنند. برنامهنویسان خوب مجموعههایی از دستورالعملها را توسعه میدهند تا یکسری از وظایف عمومی را انجام دهند (برای نمونه، رسم یک نقطه روی صفحه) و سپس آن مجموعه دستورالعملها را برای دیگر برنامهنویسان در دسترس قرار میدهند. (اگر مایلید «یک برنامهنویس خوب» باشید به این مطلب مراجعه نمایید.)
رایانههای امروزه، قادرند چندین برنامه را در آن واحد اجرا نمایند. از این قابلیت به عنوان چندکارگی (multitasking) نام برده میشود. در واقع، CPU یک رشته دستورالعملها را از یک برنامه اجرا میکند، سپس پس از یک مقطع ویژه زمانی دستورالعملهایی از یک برنامه دیگر را اجرا میکند. این فاصله زمانی اکثرا بهعنوان یک برش زمانی (time slice) نام برده میشود. این ویژگی که CPU زمان اجرا را بین برنامهها تقسیم میکند، این توهم را بوجود میآورد که رایانه همزمان مشغول اجرای چند برنامهاست. این شبیه به چگونگی نمایش فریمهای یک فیلم است، که فریمها با سرعت بالا در حال حرکت هستند و به نظر میرسد که صفحه ثابتی تصاویر را نمایش میدهد. سیستمعامل همان برنامهای است که این اشتراک زمانی را بین برنامههای دیگر تعیین میکند.
سیستمعامل
کامپیوتر همیشه نیاز دارد تا برای بکار انداختنش حداقل یک برنامه روی آن در حال اجرا باشد. تحت عملکردهای عادی این برنامه همان سیستمعامل یا OS که مخفف واژههای Operating System است. سیستم یا سامانه عامل بر اساس پیشفرضها تصمیم میگیرد که کدام برنامه برای انجام چه وظیفهای اجرا شود، چه زمان، از کدام منابع (مثل حافظه، ورودی/خروجی و...) استفاده شود. همچنین سیستمعامل یک لایه انتزاعی بین سختافزار و برنامههای دیگر که میخواهند از سختافزار استفاده کنند، میباشد، که این امکان را به برنامه نویسان میدهد تا بدون اینکه جزئیات ریز هر قطعه الکترونیکی از سختافزار را بدانند بتوانند برای آن قطعه برنامهنویسی نمایند. در گذشته یک اصطلاح متداول بود که گفته میشد با تمام این وجود کامپیوترها نمیتوانند برخی از مسائل را حل کنند که به این مسائل حل نشدنی گفته میشود مانند مسائلی که در مسیر حلشان در حلقه بینهایت میافتند. به همین دلیل نیاز است که با کمک روشهای خاص بطور مثال به چند بخش تقسیم نمودن مساله یا روشهای متداول دیگر از رخ دادن این خطا تا حد امکان جلوگیری نمود. از جمله سیستم عاملهای امروزی میتوان به مایروسافت ویندوز، مکینتاش اپل و لینوکس و بی اس دی اشاره کرد.
فیزیولوژی ورزشی
فیزیولوژی ورزشی به ۴ بخش فراگیر تقسیم میشود: آمادگی جسمانی، فیزیولوژی ماهیچهها، فیزیولوژی گردش خون،

فیزیولوژی تنفس
بدن انسان برای اینکه بتواند نقش خود را به طور مؤثر در زندگی ایفا کند باید از آمادگی جسمانی خوبی برخوردار باشد یعنی به طور مداوم انرژی لازم را در اختیار داشته باشد تا بتواند وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد. وقتی سخن از آمادگی جسمانی به میان میآید مقصود از آن داشتن چنان قلب، رگهای خونی و ششها و ماهیچههایی است که بتوانند وظایف خود را به خوبی انجام دهند و با شور و نشاط تمام در فعالیتها و تفریحات سالمی شرکت کنند که افراد عادی و غیر فعال از انجام آنها ناتوانند. عوامل متعددی در آمادگی جسمانی مؤثر است اما چهار عامل بیش از عوامل دیگر در این میان ایفای نقش میکنند این عوامل عبارتاند از (نیروی ماهیچه، استقامت ماهیچه، انعطاف ماهیچه و استقامت قلبی ریوی) می باشد.
نیروی ماهیچه
همانطور که میدانید حدود ۴۰ درصد وزن بدن را ماهیچه تشکیل میدهد این ماهیچهها در خود تولید انرژی میکنند که این نیرو، نیروی ماهیچه نامیده میشود که البته قابل اندازهگیری نیز هست. مهمترین عامل شناخته شده در آمادگی جسمانی استعداد و توانایی ماهیچهها در وارد کردن نیرو یا مقاومت در برابر آن است. تمرینات قدرتی از عواملی است که سبب حجیم شدن تارهای ماهیچهای میشود و توانایی فرد را در تولید نیروی بیشتر افزایش میدهد، این افزایش میتواند به دلایل عصبی (فراخوانی تارهای بیشتر و تحریک واحدهای عصبی-ماهیچهای بزرگتر)باشد یا به دلیلی مثل افزایش رها سازی یون کلسیم یا افزایش تماس تارهای اکتین و میوزین. قدرت ماهیچه اهمیت بسیاری در ورزشهای مختلف و البته فعالیتهای روزانه دارد بسیاری از مردان و حتی زنان از ماهیچهها بازو و سرشانه ضعیفی برخوردار هستند که باعث ضعف در فعالیتهای ورزشی و روزانه و ایجاد درد و بیماری در سنین بالا میشود..
استقامت ماهیچه
ماهیچهها در خود انرژی ذخیره میکنند. این عمل به ماهیچهها امکان میدهد که مدت زیادی به فعالیت خود ادامه دهند. این عمل ماهیچهها را استقامت ماهیچهای گویند. استقامت ماهیچهای عبارت است از ظرفیت یک ماهیچه یا گروهی از ماهیچهها برای انقباض مداوم. معمولاً استقامت ماهیچه را با قدرت ماهیچهای اشتباه میگیرند ولی باید توجه کرد که معمولاً استقامت ماهیچهای عبارت است از توانایی در کاربرد قدرت و نگهداری این توانایی برای مدت نسبتاً طولانی. برای مثال در فعالیتهایی چون: برف پارو کردن، چمن زدن، نظافت و یا حرکات ورزشی چون دراز و نشست، بالا کشیدن بدن در حالت بارفیکس و... استقامت ماهیچهای نقش اساسی دارد که میشود با تمرینات منظم ورزشی آن را افزایش داد.
انعطاف ماهیچه
توانایی در کاربرد ماهیچهها در وسیعترین دامنه حرکت آنها به دور مفصلها را انعطاف پذیری گویند. این عامل در آمادگی جسمانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. با تمرینات ورزشی میزان توانایی مفاصل بدن در خم شدن و چرخیدن بیشتر میشود و در نتیجه کارایی ماهیچهها بهبود مییابد اگر مفاصل از انعطاف کمی برخوردار باشند محدودیت حرکتی برای بدن ایجاد میشود. انعطاف پذیری در فعالیتهای روزانه چون باغبانی، خانه داری، فعالیتهای ورزشی که احتیاج به نرمی و انعطاف پذیری دارند مؤثر است. که البته این نقش در فعالیتهای ورزشی چون ژیمناستیک، دو و میدانی و... پر رنگ تر میشود.
استقامت قلبی و ریوی
بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران ورزشی عقیده دارند که عامل استقامت قلبی ریوی در آمادگی جسمانی بیش از عوامل دیگر اهمیت دارد و بعضی دیگر دقیقاً بر عکس این نظریه مهر تأیید زدند. اما تجربه نشان دادهاست که استقامت قلبی ریوی از عوامل اساسی آمادگی جسمانی است و با تمرینات استقامتی شدید و سنگین میتوان آن را ارتقاء بخشید.
فیزیولوژی ماهیچه
ماهیچهها دستگاهی هستند که مواد غذایی را از صورت شیمیایی به صورت انرژی مکانیکی یا کار تبدیل میکنند. میدانیم که حرکات بدن از انقباض ماهیچهها حاصل
در بخش ماهیچهها مخطط ۲ مطلب را بررسی میکنیم: ۱- انقباض ماهیچه، ۲- منابع انرژی ماهیچه.
انقباض ماهیچه: اگر طول ماهیچه به هنگام انقباض تغییر نکند این انقباض را (هم طول) میگویند. در این نوع انقباض جسم مقاوم جابه جا نمیشود تمام انرژی حاصل از انقباض به حرارت تبدیل میشود. ولی اگر انقباض ماهیچه به کوتاه شدن آن منجر شود آن انقباض را (هم تنش) میگویند که باعث میشود جسمی که در برابر ماهیچه قرار میگیرد جابه جا شود. سرعت انقباض ماهیچه با مقدار وزنهای که در مقابل آن قرار میگیرد رابطه عکس دارد. اگر هیچ نیرویی در برابر ماهیچه قرار نگیرد ماهیچه سریعاً منقبض میشود ولی اگر به تدریج نیروی مخالف افزایش مییابد از سرعت انقباض کاسته میشود. تا اینکه اگر میزان نیروی مخالف برابر با نیروی ماهیچه شود سرعت کوتاه شدن یا انقباض به صفر خواهد رسید.
منابع تامین انرژی
ماهیچه برای آنکه به حالت انقباض درآید احتیاج به انرژی دارد. منبع اصلی انرژی ماهیچه آدنوزین تری فسفات است که به مقدار کمی در ماهیچه وجود دارد ولی به مقدار زیادی انرژی آزاد میکند. کراتین فسفات منبع انرژی دیگری است که در سلولهای ماهیچهای ذخیره میشود. اگر مقدار آدنوزین تری فسفات در سلول بیش از اندازه لازم باشد انرژی اضافی صرف تولیدکراتین فسفات میشود و در نتیجه مقدار بیشتری از انرژی ذخیره خواهد شد. به مجرد ذخیره آدنوزین تری فسفات در ماهیچه کراتین فسفات موجود به سرعت و سهولت به آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود و در نتیجه کراتین فسفات باعث ثابت ماندن مقدار آدنوزین تری فسفات ماهیچه میشود. انرژی حاصل از کراتین فسفات و آدنوزین تری فسفات برای مدت کوتاهی انرژی لازم را تأمین میکنند پس در فعالیتهای شدید بدنی که بیش از چند دقیقه طول میکشد باید منبع دیگری از انرژی وجود داشته باشد. این انرژی از تجزیه گلیگوژن حاصل میشود و چون این واکنش در مجاورت اکسیژن قرار میگیرد آن را هوازی یا (با اکسیژن) میگویند. اگر اکسیژن به اندازه کافی برای این واکنشهای شیمیایی وجود نداشته باشد در ماهیچه اسیدلاکتیک تولید میشود. قسمت اعظم این اسیدلاکتیک مجدداً به گلوکز و گلیگوژن تبدیل میشود و مقداری از آن در ماهیچه بر جای میماند. در ورزشهای سخت و طولانی و مخصوصاً افرادی که از آمادگی جسمانی کمی برخوردارند خستگی ماهیچهها بعد از ورزش مربوط به اسیدلاکتیک باقیمانده در ماهیچهاست، میزان خستگی با مقدار اسیدلاکتیک موجود در ماهیچه رابطه مستقیم دارد.
تولید انرژی در بدن به ۳ طریق انجام میگیرد که ۲ طریق آنها برای تولیدآدنوزین تری فسفات نیاز به اکسیژن ندارند (بی هوازی) و در سومین طریقه وجود اکسیژن کاملاً ضروری است که به آن (هوازی) گویند:
سیستم تامین انرژی فسفاژن ATP-Pc
در ورزشهایی چون: پرتاب نیزه، پرتاب دیسک، دو ۱۰۰ متر و شیرجه یا فعالیتهایی که زمان اجرای آن بسیار کم است (حدود ۱۰ ثانیه) و با حداکثر شدت انجام میشوند انرژی مورد نیاز را از این سیستم تأمین میکنند. آدنوزین تری فسفات وکراتین فسفات موجود در ماهیچه به صورت ذخیره وجود دارند و به هنگام فعالیت انرژی مورد لزوم را تهیه میکنند. در این سیستم برای تأمین انرژی احتیاجی به حضور اکسیژن نیست (بی هوازی)
سیستم تامین انرژی بی هوازی(اسیدلاکتیک)
در ورزشهایی که زمان اجرای آنها بین ۱ تا ۳ دقیقه طول میکشد انرژی مورد نیازشان را از این طریق تأمین میکنند مثل دوهای ۴۰۰ و۸۰۰ متر وکشتی. هنگام اجرای این فعالیتها اکسیژن به قدر کافی در ماهیچه موجود نیست از اینرو گلوکز موجود در ماهیچه به اسیدلاکتیک و آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود. در حقیقت در این سیستم گلوکز عامل اصلی تأمین کننده انرژی ماهیچهاست.
سیستم تامین انرژی هوازی
هر موجود زندهای برای ادامه زندگی و فعالیت احتیاج به اکسیژن دارد. بعد از چند دقیقه که اکسیژن به بدن نرسد، نه آدنوزین تری فسفات در بدن ساخته میشود و نه انرژی وجود دارد و در نتیجه زندگی پایان مییابد. در ورزشهایی که بیش از ۳ دقیقه طول میکشد ماهیچهها انرژی مورد نیاز را از تجزیه مواد غذایی در مقابل اکسیژن بدست میآورند. در دوهای ماراتن، کوهنوردی و... آدنوزین تری فسفات مورد نیاز ماهیچهها از این طریق تأمین میگردد. پروتئینها، گلیگوژن و چربیها از جمله مواد غذایی هستند که در این سیستم مورد استفاده قرار میگیرد و بیشترین مقدار تولید آدنوزین تری فسفات را نیز دارد.
برگشت به حالت اولیه و وام اکسیژن
همانطور که گفته شد برای اینکه بدن از حالت استراحت به حالت فعالیت درآید واکنشهای متعددی در ماهیچه صورت میگیرد تا انرژی لازم کسب شود. همچنین برگشت بدن از حالت فعالیت به حالت استراحت نیز بسیار مهم است که آن را برگشت به حالت اولیه یا تجدید قوا (Recovery) گویند. ذخیره اکسیژن بدن هنگام فعالیتهای شدید به مصرف سوخت و ساز بدن میرسد؛ در نتیجه هنگام استراحت مقدار اکسیژنی که از ذخیره بدن گرفته شدهاست باید دوباره به بدن باز گردد و اسیدلاکتیک جمع شده در ماهیچهها نیز باید از سلولهای ماهیچهای خارج شودکه البته هر دو نیز هوازی هستند. انرژی از دست رفته بدن را وام اکسیژن (Oxygen Debt) گویند. مقدار وام اکسیژن برابر است با مقدار اکسیژن مورد نیاز در هنگام فعالیت؛ اگر نوع فعالیت شخص ملایم، طولانی و یکنواخت باشد بدن میتواند انرژی مورد نیاز را از هوا بگیرد و وام اکسیژن به وجود نمیآید والی اگر فعالیت شخص شدید باشد به طوری که او مجبور باشد با کمبود انرژی به فعالیت خود ادامه دهد مبتلا به وام اکسیژن میشود. مدت زمانی که طول میکشد تا بدن به حالت اول برگردد بستگی به مدت، شدت و آمادگی جسمانی فرد دارد؛ بعد از فعالیتها در ۲ یا ۳ دقیقه اول مصرف اکسیژن به شدت پایین میآید اما از این شدت به تدریج کاسته میشود تا به حالت یکنواخت برسد. اگر شخص بعد از فعالیت ورزشی خود، به جای استراحت، کار سادهای مثل راه رفتن یا دویدن آرام (سرد کردن) را انجام دهد اسیدلاکتیک موجود در بدن زودتر از بین میرود (در این مورد در فصل علم تمرین به طور کامل توضیح داده شدهاست)
فیزیولوژی دستگاه گردش خون
دستگاه گردش خون از رگها و قلب تشکیل شده که خون تیره و روشن در آنها جریان دارد. قلب به صورت تلمبهای قوی خون روشن را از راه سرخرگ آئورت و سرخرگ ششی به بدن میفرستد و از طرفی سیاهرگهای اجوف فوقانی و تحتانی خون تیره را از بدن به قلب بر میگردانند. به استثنای سیاهرگ ششی که خون روشن و تیره را از ششها به قلب بر میگرداند. یاختههای بدن پیوسته در حال فعالیت اند و برای ادامه حیات و فعالیت خود موادی را میسوزانند و مواد دیگری را دفع میکنند دستگاه گردش خون عهده دار رساندن مواد سوختنی به سلولها و خارج کردن مواد زائد است. قلب از چهار حفره تشکیل شدهاست. دو حفره در طرف راست و دو حفره در طرف چپ. دو حفره بالایی را دهلیز و دو حفره پایینی را بطن میگویند. بطن باعث به حرکت درآمدن خون در بدن میشود و اگر بطن از انقباض بیفتد خون از گردش خواهد ایستاد. شکل قلب شبیه مخروطی است که قاعده آن در بالا و نوک آن در پایین در انتهای بطنها است. در موقع ضربان دو دهلیز با هم منقبض میشوند و بعد از مدت نسبتاً کوتاهی دو بطن منقبض میشوند بعد از این انقباض توقف بیشتر و طولانی تری وجود دارد که به منزلة استراحت قلب است. مدت انقباض بطنها در افراد بالغ ۳/۰ ثانیه و مدت انبساط آنها ۵/۰ ثانیه طول میکشد روی هم رفته یک دوره کامل قلبی ۸/۰ ثانیه طول میکشد بنابراین در هر دقیقه تقریباً ۷۰ دورة قلبی صورت میگیرد و این رقم را تعداد ضربان قلب گویند. همانطور که میدانید در حدود 8 درصد وزن بدن را خون تشکیل میدهد یعنی یک شخص معمولی با وزن در حدود۷۰ کیلوگرم دارای ۵ تا ۶ لیتر خون است قسمت اعظم خون را گلبولهای قرمز تشکیل میدهند. کمبود اکسیژن معمولاً موجب افزایش گلبولهای قرمز خون میشود به همین دلیل است که در ارتفاعات زیاد ورزشکاران استقامتی قادر نیستند رکوردهای جهانی از خود به جا بگذارند چون در مکانهای مرتفع فشار نسبی اکسیژن در هوای تنفسی کم است و شخص ورزشکار قادر نیست به راحتی اکسیژن مورد نیاز را در هنگام ورزش از هوا کسب کند لذا این امر در کارایی او اثر نامطلوب میگذارد.
فیزیولوژی دستگاه تنفسی
طبق تعاریف کتابهای فیزیولوژی، تنفس عبارت است از جذب اکسیژن و دفع انیدریدکربنیک به وسیله سلول زنده، خواه این سلول حیوانی باشد، خواه نباتی.
عمل تنفس طی ۲ مرحله متمایز انجام میشود: تنفس خارجی: که عبارت است از حرکت هوا به داخل ریهها، انتقال اکسیژن از ریهها به خون و انتقال انیدریدکربنیک از خون به ریهها. تنفس سلولی یا داخلی: که شامل جذب اکسیژن و تولید انیدریدکربنیک توسط سلولها میشود. انقباض حجاب حاجز یا دیافراگم و پایین آمدن در محوطه شکم باعث بزرگ شدن قفسه سینه از بالا به پایین میشود. همزمان با این عمل ماهیچهها شکم بتدریج شل میشود و با انقباض ماهیچهها بین دندهای، دندهها به بالا کشیده میشود و استخوان جناغ را به جلو میراند این عمل قفسه سینه را از جلو به عقب میبرد و از طرفین بزرگ میکند؛ با بزرگ شدن حجم قفسه سینه فشار موجود در ریهها از فشار جو کاهش مییابد و باعث حرکت هوا به داخل ریهها میشوند این عمل آنقدر ادامه پیدا میکند تا فشار هوا در ریهها با فشار جو برابر گردد. کلیه اعمال بالا را دم گویند. اما عمل بازدم در حالت استراحت نتیجه شل شدن ماهیچهها دمی و بازگشت ریهها به حالت قبل صورت میگیرد با بالا رفتن ماهیچه دیافراگم و بازگشت حجم قفسه سینه به حالت استراحت، فشار هوا در ریهها از جو بیشتر میشود و آن قدر هوا از ریهها خارج میشود تا فشار ریهها دوباره با فشار جو برابر گردد،عمل بازدم در حالت ورزش کاملاً تغییر کرده واز یک حرکت پاسیو(غیر فعال) به یک حرکت اکتیو(فعال)تبدیل می شود.
حجم جاری و تهویه ریوی
حجم هوایی که با هر بار حرکت به داخل ریهها جریان مییابد را حجم جاری مینامند و مقدار آن بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلی لیتر است و تهویه ریوی عبارت است از حجم جاری ضرب در تعداد حرکات تنفسی در دقیقه که معمولاً بین ۱۰ تا ۲۰ بار در حالت استراحت است. در هنگام ورزش تعداد حرکات تنفسی افزایش پیدا میکند و عمیق تر میشود تا جایی که در فعالیتهای شدید ورزشی ماهیچهها دمی و بازدمی فعال میشوند و تهویه ریوی تا حدود ۱۰۰ لیتر در دقیقه افزایش مییابد. حداکثر تهویه ریوی ممکن است به ۱۵۰ لیتر در دقیقه هم برسد ولی افزایش تهویه ریوی اگر از ۱۰۰ لیتر در دقیقه بیشتر شود به افزایش جذب اکسیژن کمکی نمیکند زیرا به نظر میرسد که انتقال اکسیژن بیش از این مقدار به بافتها، توسط ماهیچهها قلب و ماهیچهها تنفس محدود میشود.
ورزش حرفهای
ورزش حرفهای به ورزشی گفته میشود که در آن ورزشکاران برای فعالیت خود دستمزد دریافت میکنند. ورزش حرفهای در نقطه مقابل ورزش آماتور قرار میگیرد که در آن ورزشکاران فقط برای علاقه شخصی به ورزش میپردازند.
اغلب ورزشهایی که به صورت حرفهای دنبال میشوند، ورزشکاران آماتوری نیز دارند که تعداد آنها بسیار بیشتر از همتایان حرفهای خود است. طرفداران ورزش آماتور معمولاً ورزش حرفهای را در تضاد با اصول اخلاقی ورزش میدانند و معتقدند رقابتهای ورزشی نباید وسیله امرار معاش باشد. این گروه در برخی رشتههای ورزشی تا مدتها توانستند در مقابل جاذبههای مالی و تبلیغاتی ورزش حرفهای مقاومت کنند. برای مثال اتحاد راگبی برای سالها یک ورزش نیمهوقت مخصوص آماتورها باقیمانده بود.
ورزشکارانی که در سطح اول ورزش حرفهای فعالیت میکنند درآمدهای بسیار بالایی را دریافت میکنند. تایگر وودز بازیکن گلف اهل آمریکا پردرآمدترین ورزشکار دنیاست و بر اساس گزارش سال ۲۰۰۹ نشریه فوربز مجموع جوایز و دستمزدهایی که وی از فعالیتهای ورزشی خود دریافت کرده از یک میلیارد دلار فراتر رفتهاست. مایکل جردن بازیکن بسکتبال آمریکایی با ۸۰۰ میلیون دلار و میشاییل شوماخر راننده فرمول یک آلمانی با حدود ۷۰۰ میلیون دلار درآمد از ورزش در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
ده بازیکن برتر تنیس دنیا به طور میانگین سالانه ۳ میلیون دلار دریافت میکنند و میانگین درآمد بازیکنان لیگ برتر بیسبال آمریکا ۳ میلیون و ۴۴۰ هزار دلار بودهاست. در فصل ۱۱-۲۰۱۰ میانگین دستمزد بازیکنان لیگ برتر فوتبال انگلستان ۷ میلیون پوند، بازیکنان سری آ فوتبال ایتالیا ۵ میلیون یورو و بازیکنان بوندسلیگا ۳.۳ میلیون یورو بودهاست.
فیزیولوژی ورزشی به ۴ بخش فراگیر تقسیم میشود: آمادگی جسمانی، فیزیولوژی ماهیچهها، فیزیولوژی گردش خون،

فیزیولوژی تنفس
بدن انسان برای اینکه بتواند نقش خود را به طور مؤثر در زندگی ایفا کند باید از آمادگی جسمانی خوبی برخوردار باشد یعنی به طور مداوم انرژی لازم را در اختیار داشته باشد تا بتواند وظایف خود را به نحو احسن انجام دهد. وقتی سخن از آمادگی جسمانی به میان میآید مقصود از آن داشتن چنان قلب، رگهای خونی و ششها و ماهیچههایی است که بتوانند وظایف خود را به خوبی انجام دهند و با شور و نشاط تمام در فعالیتها و تفریحات سالمی شرکت کنند که افراد عادی و غیر فعال از انجام آنها ناتوانند. عوامل متعددی در آمادگی جسمانی مؤثر است اما چهار عامل بیش از عوامل دیگر در این میان ایفای نقش میکنند این عوامل عبارتاند از (نیروی ماهیچه، استقامت ماهیچه، انعطاف ماهیچه و استقامت قلبی ریوی) می باشد.
نیروی ماهیچه
همانطور که میدانید حدود ۴۰ درصد وزن بدن را ماهیچه تشکیل میدهد این ماهیچهها در خود تولید انرژی میکنند که این نیرو، نیروی ماهیچه نامیده میشود که البته قابل اندازهگیری نیز هست. مهمترین عامل شناخته شده در آمادگی جسمانی استعداد و توانایی ماهیچهها در وارد کردن نیرو یا مقاومت در برابر آن است. تمرینات قدرتی از عواملی است که سبب حجیم شدن تارهای ماهیچهای میشود و توانایی فرد را در تولید نیروی بیشتر افزایش میدهد، این افزایش میتواند به دلایل عصبی (فراخوانی تارهای بیشتر و تحریک واحدهای عصبی-ماهیچهای بزرگتر)باشد یا به دلیلی مثل افزایش رها سازی یون کلسیم یا افزایش تماس تارهای اکتین و میوزین. قدرت ماهیچه اهمیت بسیاری در ورزشهای مختلف و البته فعالیتهای روزانه دارد بسیاری از مردان و حتی زنان از ماهیچهها بازو و سرشانه ضعیفی برخوردار هستند که باعث ضعف در فعالیتهای ورزشی و روزانه و ایجاد درد و بیماری در سنین بالا میشود..
استقامت ماهیچه
ماهیچهها در خود انرژی ذخیره میکنند. این عمل به ماهیچهها امکان میدهد که مدت زیادی به فعالیت خود ادامه دهند. این عمل ماهیچهها را استقامت ماهیچهای گویند. استقامت ماهیچهای عبارت است از ظرفیت یک ماهیچه یا گروهی از ماهیچهها برای انقباض مداوم. معمولاً استقامت ماهیچه را با قدرت ماهیچهای اشتباه میگیرند ولی باید توجه کرد که معمولاً استقامت ماهیچهای عبارت است از توانایی در کاربرد قدرت و نگهداری این توانایی برای مدت نسبتاً طولانی. برای مثال در فعالیتهایی چون: برف پارو کردن، چمن زدن، نظافت و یا حرکات ورزشی چون دراز و نشست، بالا کشیدن بدن در حالت بارفیکس و... استقامت ماهیچهای نقش اساسی دارد که میشود با تمرینات منظم ورزشی آن را افزایش داد.
انعطاف ماهیچه
توانایی در کاربرد ماهیچهها در وسیعترین دامنه حرکت آنها به دور مفصلها را انعطاف پذیری گویند. این عامل در آمادگی جسمانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. با تمرینات ورزشی میزان توانایی مفاصل بدن در خم شدن و چرخیدن بیشتر میشود و در نتیجه کارایی ماهیچهها بهبود مییابد اگر مفاصل از انعطاف کمی برخوردار باشند محدودیت حرکتی برای بدن ایجاد میشود. انعطاف پذیری در فعالیتهای روزانه چون باغبانی، خانه داری، فعالیتهای ورزشی که احتیاج به نرمی و انعطاف پذیری دارند مؤثر است. که البته این نقش در فعالیتهای ورزشی چون ژیمناستیک، دو و میدانی و... پر رنگ تر میشود.
استقامت قلبی و ریوی
بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران ورزشی عقیده دارند که عامل استقامت قلبی ریوی در آمادگی جسمانی بیش از عوامل دیگر اهمیت دارد و بعضی دیگر دقیقاً بر عکس این نظریه مهر تأیید زدند. اما تجربه نشان دادهاست که استقامت قلبی ریوی از عوامل اساسی آمادگی جسمانی است و با تمرینات استقامتی شدید و سنگین میتوان آن را ارتقاء بخشید.
فیزیولوژی ماهیچه
ماهیچهها دستگاهی هستند که مواد غذایی را از صورت شیمیایی به صورت انرژی مکانیکی یا کار تبدیل میکنند. میدانیم که حرکات بدن از انقباض ماهیچهها حاصل
در بخش ماهیچهها مخطط ۲ مطلب را بررسی میکنیم: ۱- انقباض ماهیچه، ۲- منابع انرژی ماهیچه.
انقباض ماهیچه: اگر طول ماهیچه به هنگام انقباض تغییر نکند این انقباض را (هم طول) میگویند. در این نوع انقباض جسم مقاوم جابه جا نمیشود تمام انرژی حاصل از انقباض به حرارت تبدیل میشود. ولی اگر انقباض ماهیچه به کوتاه شدن آن منجر شود آن انقباض را (هم تنش) میگویند که باعث میشود جسمی که در برابر ماهیچه قرار میگیرد جابه جا شود. سرعت انقباض ماهیچه با مقدار وزنهای که در مقابل آن قرار میگیرد رابطه عکس دارد. اگر هیچ نیرویی در برابر ماهیچه قرار نگیرد ماهیچه سریعاً منقبض میشود ولی اگر به تدریج نیروی مخالف افزایش مییابد از سرعت انقباض کاسته میشود. تا اینکه اگر میزان نیروی مخالف برابر با نیروی ماهیچه شود سرعت کوتاه شدن یا انقباض به صفر خواهد رسید.
منابع تامین انرژی
ماهیچه برای آنکه به حالت انقباض درآید احتیاج به انرژی دارد. منبع اصلی انرژی ماهیچه آدنوزین تری فسفات است که به مقدار کمی در ماهیچه وجود دارد ولی به مقدار زیادی انرژی آزاد میکند. کراتین فسفات منبع انرژی دیگری است که در سلولهای ماهیچهای ذخیره میشود. اگر مقدار آدنوزین تری فسفات در سلول بیش از اندازه لازم باشد انرژی اضافی صرف تولیدکراتین فسفات میشود و در نتیجه مقدار بیشتری از انرژی ذخیره خواهد شد. به مجرد ذخیره آدنوزین تری فسفات در ماهیچه کراتین فسفات موجود به سرعت و سهولت به آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود و در نتیجه کراتین فسفات باعث ثابت ماندن مقدار آدنوزین تری فسفات ماهیچه میشود. انرژی حاصل از کراتین فسفات و آدنوزین تری فسفات برای مدت کوتاهی انرژی لازم را تأمین میکنند پس در فعالیتهای شدید بدنی که بیش از چند دقیقه طول میکشد باید منبع دیگری از انرژی وجود داشته باشد. این انرژی از تجزیه گلیگوژن حاصل میشود و چون این واکنش در مجاورت اکسیژن قرار میگیرد آن را هوازی یا (با اکسیژن) میگویند. اگر اکسیژن به اندازه کافی برای این واکنشهای شیمیایی وجود نداشته باشد در ماهیچه اسیدلاکتیک تولید میشود. قسمت اعظم این اسیدلاکتیک مجدداً به گلوکز و گلیگوژن تبدیل میشود و مقداری از آن در ماهیچه بر جای میماند. در ورزشهای سخت و طولانی و مخصوصاً افرادی که از آمادگی جسمانی کمی برخوردارند خستگی ماهیچهها بعد از ورزش مربوط به اسیدلاکتیک باقیمانده در ماهیچهاست، میزان خستگی با مقدار اسیدلاکتیک موجود در ماهیچه رابطه مستقیم دارد.
تولید انرژی در بدن به ۳ طریق انجام میگیرد که ۲ طریق آنها برای تولیدآدنوزین تری فسفات نیاز به اکسیژن ندارند (بی هوازی) و در سومین طریقه وجود اکسیژن کاملاً ضروری است که به آن (هوازی) گویند:
سیستم تامین انرژی فسفاژن ATP-Pc
در ورزشهایی چون: پرتاب نیزه، پرتاب دیسک، دو ۱۰۰ متر و شیرجه یا فعالیتهایی که زمان اجرای آن بسیار کم است (حدود ۱۰ ثانیه) و با حداکثر شدت انجام میشوند انرژی مورد نیاز را از این سیستم تأمین میکنند. آدنوزین تری فسفات وکراتین فسفات موجود در ماهیچه به صورت ذخیره وجود دارند و به هنگام فعالیت انرژی مورد لزوم را تهیه میکنند. در این سیستم برای تأمین انرژی احتیاجی به حضور اکسیژن نیست (بی هوازی)
سیستم تامین انرژی بی هوازی(اسیدلاکتیک)
در ورزشهایی که زمان اجرای آنها بین ۱ تا ۳ دقیقه طول میکشد انرژی مورد نیازشان را از این طریق تأمین میکنند مثل دوهای ۴۰۰ و۸۰۰ متر وکشتی. هنگام اجرای این فعالیتها اکسیژن به قدر کافی در ماهیچه موجود نیست از اینرو گلوکز موجود در ماهیچه به اسیدلاکتیک و آدنوزین تری فسفات تبدیل میشود. در حقیقت در این سیستم گلوکز عامل اصلی تأمین کننده انرژی ماهیچهاست.
سیستم تامین انرژی هوازی
هر موجود زندهای برای ادامه زندگی و فعالیت احتیاج به اکسیژن دارد. بعد از چند دقیقه که اکسیژن به بدن نرسد، نه آدنوزین تری فسفات در بدن ساخته میشود و نه انرژی وجود دارد و در نتیجه زندگی پایان مییابد. در ورزشهایی که بیش از ۳ دقیقه طول میکشد ماهیچهها انرژی مورد نیاز را از تجزیه مواد غذایی در مقابل اکسیژن بدست میآورند. در دوهای ماراتن، کوهنوردی و... آدنوزین تری فسفات مورد نیاز ماهیچهها از این طریق تأمین میگردد. پروتئینها، گلیگوژن و چربیها از جمله مواد غذایی هستند که در این سیستم مورد استفاده قرار میگیرد و بیشترین مقدار تولید آدنوزین تری فسفات را نیز دارد.
برگشت به حالت اولیه و وام اکسیژن
همانطور که گفته شد برای اینکه بدن از حالت استراحت به حالت فعالیت درآید واکنشهای متعددی در ماهیچه صورت میگیرد تا انرژی لازم کسب شود. همچنین برگشت بدن از حالت فعالیت به حالت استراحت نیز بسیار مهم است که آن را برگشت به حالت اولیه یا تجدید قوا (Recovery) گویند. ذخیره اکسیژن بدن هنگام فعالیتهای شدید به مصرف سوخت و ساز بدن میرسد؛ در نتیجه هنگام استراحت مقدار اکسیژنی که از ذخیره بدن گرفته شدهاست باید دوباره به بدن باز گردد و اسیدلاکتیک جمع شده در ماهیچهها نیز باید از سلولهای ماهیچهای خارج شودکه البته هر دو نیز هوازی هستند. انرژی از دست رفته بدن را وام اکسیژن (Oxygen Debt) گویند. مقدار وام اکسیژن برابر است با مقدار اکسیژن مورد نیاز در هنگام فعالیت؛ اگر نوع فعالیت شخص ملایم، طولانی و یکنواخت باشد بدن میتواند انرژی مورد نیاز را از هوا بگیرد و وام اکسیژن به وجود نمیآید والی اگر فعالیت شخص شدید باشد به طوری که او مجبور باشد با کمبود انرژی به فعالیت خود ادامه دهد مبتلا به وام اکسیژن میشود. مدت زمانی که طول میکشد تا بدن به حالت اول برگردد بستگی به مدت، شدت و آمادگی جسمانی فرد دارد؛ بعد از فعالیتها در ۲ یا ۳ دقیقه اول مصرف اکسیژن به شدت پایین میآید اما از این شدت به تدریج کاسته میشود تا به حالت یکنواخت برسد. اگر شخص بعد از فعالیت ورزشی خود، به جای استراحت، کار سادهای مثل راه رفتن یا دویدن آرام (سرد کردن) را انجام دهد اسیدلاکتیک موجود در بدن زودتر از بین میرود (در این مورد در فصل علم تمرین به طور کامل توضیح داده شدهاست)
فیزیولوژی دستگاه گردش خون
دستگاه گردش خون از رگها و قلب تشکیل شده که خون تیره و روشن در آنها جریان دارد. قلب به صورت تلمبهای قوی خون روشن را از راه سرخرگ آئورت و سرخرگ ششی به بدن میفرستد و از طرفی سیاهرگهای اجوف فوقانی و تحتانی خون تیره را از بدن به قلب بر میگردانند. به استثنای سیاهرگ ششی که خون روشن و تیره را از ششها به قلب بر میگرداند. یاختههای بدن پیوسته در حال فعالیت اند و برای ادامه حیات و فعالیت خود موادی را میسوزانند و مواد دیگری را دفع میکنند دستگاه گردش خون عهده دار رساندن مواد سوختنی به سلولها و خارج کردن مواد زائد است. قلب از چهار حفره تشکیل شدهاست. دو حفره در طرف راست و دو حفره در طرف چپ. دو حفره بالایی را دهلیز و دو حفره پایینی را بطن میگویند. بطن باعث به حرکت درآمدن خون در بدن میشود و اگر بطن از انقباض بیفتد خون از گردش خواهد ایستاد. شکل قلب شبیه مخروطی است که قاعده آن در بالا و نوک آن در پایین در انتهای بطنها است. در موقع ضربان دو دهلیز با هم منقبض میشوند و بعد از مدت نسبتاً کوتاهی دو بطن منقبض میشوند بعد از این انقباض توقف بیشتر و طولانی تری وجود دارد که به منزلة استراحت قلب است. مدت انقباض بطنها در افراد بالغ ۳/۰ ثانیه و مدت انبساط آنها ۵/۰ ثانیه طول میکشد روی هم رفته یک دوره کامل قلبی ۸/۰ ثانیه طول میکشد بنابراین در هر دقیقه تقریباً ۷۰ دورة قلبی صورت میگیرد و این رقم را تعداد ضربان قلب گویند. همانطور که میدانید در حدود 8 درصد وزن بدن را خون تشکیل میدهد یعنی یک شخص معمولی با وزن در حدود۷۰ کیلوگرم دارای ۵ تا ۶ لیتر خون است قسمت اعظم خون را گلبولهای قرمز تشکیل میدهند. کمبود اکسیژن معمولاً موجب افزایش گلبولهای قرمز خون میشود به همین دلیل است که در ارتفاعات زیاد ورزشکاران استقامتی قادر نیستند رکوردهای جهانی از خود به جا بگذارند چون در مکانهای مرتفع فشار نسبی اکسیژن در هوای تنفسی کم است و شخص ورزشکار قادر نیست به راحتی اکسیژن مورد نیاز را در هنگام ورزش از هوا کسب کند لذا این امر در کارایی او اثر نامطلوب میگذارد.
فیزیولوژی دستگاه تنفسی
طبق تعاریف کتابهای فیزیولوژی، تنفس عبارت است از جذب اکسیژن و دفع انیدریدکربنیک به وسیله سلول زنده، خواه این سلول حیوانی باشد، خواه نباتی.
عمل تنفس طی ۲ مرحله متمایز انجام میشود: تنفس خارجی: که عبارت است از حرکت هوا به داخل ریهها، انتقال اکسیژن از ریهها به خون و انتقال انیدریدکربنیک از خون به ریهها. تنفس سلولی یا داخلی: که شامل جذب اکسیژن و تولید انیدریدکربنیک توسط سلولها میشود. انقباض حجاب حاجز یا دیافراگم و پایین آمدن در محوطه شکم باعث بزرگ شدن قفسه سینه از بالا به پایین میشود. همزمان با این عمل ماهیچهها شکم بتدریج شل میشود و با انقباض ماهیچهها بین دندهای، دندهها به بالا کشیده میشود و استخوان جناغ را به جلو میراند این عمل قفسه سینه را از جلو به عقب میبرد و از طرفین بزرگ میکند؛ با بزرگ شدن حجم قفسه سینه فشار موجود در ریهها از فشار جو کاهش مییابد و باعث حرکت هوا به داخل ریهها میشوند این عمل آنقدر ادامه پیدا میکند تا فشار هوا در ریهها با فشار جو برابر گردد. کلیه اعمال بالا را دم گویند. اما عمل بازدم در حالت استراحت نتیجه شل شدن ماهیچهها دمی و بازگشت ریهها به حالت قبل صورت میگیرد با بالا رفتن ماهیچه دیافراگم و بازگشت حجم قفسه سینه به حالت استراحت، فشار هوا در ریهها از جو بیشتر میشود و آن قدر هوا از ریهها خارج میشود تا فشار ریهها دوباره با فشار جو برابر گردد،عمل بازدم در حالت ورزش کاملاً تغییر کرده واز یک حرکت پاسیو(غیر فعال) به یک حرکت اکتیو(فعال)تبدیل می شود.
حجم جاری و تهویه ریوی
حجم هوایی که با هر بار حرکت به داخل ریهها جریان مییابد را حجم جاری مینامند و مقدار آن بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلی لیتر است و تهویه ریوی عبارت است از حجم جاری ضرب در تعداد حرکات تنفسی در دقیقه که معمولاً بین ۱۰ تا ۲۰ بار در حالت استراحت است. در هنگام ورزش تعداد حرکات تنفسی افزایش پیدا میکند و عمیق تر میشود تا جایی که در فعالیتهای شدید ورزشی ماهیچهها دمی و بازدمی فعال میشوند و تهویه ریوی تا حدود ۱۰۰ لیتر در دقیقه افزایش مییابد. حداکثر تهویه ریوی ممکن است به ۱۵۰ لیتر در دقیقه هم برسد ولی افزایش تهویه ریوی اگر از ۱۰۰ لیتر در دقیقه بیشتر شود به افزایش جذب اکسیژن کمکی نمیکند زیرا به نظر میرسد که انتقال اکسیژن بیش از این مقدار به بافتها، توسط ماهیچهها قلب و ماهیچهها تنفس محدود میشود.
ورزش حرفهای
ورزش حرفهای به ورزشی گفته میشود که در آن ورزشکاران برای فعالیت خود دستمزد دریافت میکنند. ورزش حرفهای در نقطه مقابل ورزش آماتور قرار میگیرد که در آن ورزشکاران فقط برای علاقه شخصی به ورزش میپردازند.
اغلب ورزشهایی که به صورت حرفهای دنبال میشوند، ورزشکاران آماتوری نیز دارند که تعداد آنها بسیار بیشتر از همتایان حرفهای خود است. طرفداران ورزش آماتور معمولاً ورزش حرفهای را در تضاد با اصول اخلاقی ورزش میدانند و معتقدند رقابتهای ورزشی نباید وسیله امرار معاش باشد. این گروه در برخی رشتههای ورزشی تا مدتها توانستند در مقابل جاذبههای مالی و تبلیغاتی ورزش حرفهای مقاومت کنند. برای مثال اتحاد راگبی برای سالها یک ورزش نیمهوقت مخصوص آماتورها باقیمانده بود.
ورزشکارانی که در سطح اول ورزش حرفهای فعالیت میکنند درآمدهای بسیار بالایی را دریافت میکنند. تایگر وودز بازیکن گلف اهل آمریکا پردرآمدترین ورزشکار دنیاست و بر اساس گزارش سال ۲۰۰۹ نشریه فوربز مجموع جوایز و دستمزدهایی که وی از فعالیتهای ورزشی خود دریافت کرده از یک میلیارد دلار فراتر رفتهاست. مایکل جردن بازیکن بسکتبال آمریکایی با ۸۰۰ میلیون دلار و میشاییل شوماخر راننده فرمول یک آلمانی با حدود ۷۰۰ میلیون دلار درآمد از ورزش در رتبههای بعدی قرار میگیرند.
ده بازیکن برتر تنیس دنیا به طور میانگین سالانه ۳ میلیون دلار دریافت میکنند و میانگین درآمد بازیکنان لیگ برتر بیسبال آمریکا ۳ میلیون و ۴۴۰ هزار دلار بودهاست. در فصل ۱۱-۲۰۱۰ میانگین دستمزد بازیکنان لیگ برتر فوتبال انگلستان ۷ میلیون پوند، بازیکنان سری آ فوتبال ایتالیا ۵ میلیون یورو و بازیکنان بوندسلیگا ۳.۳ میلیون یورو بودهاست.
ساعت : 7:18 pm | نویسنده : admin
|
کلوپ ورزشی |
مطلب قبلی